loading...
مذهبی-دینی
آخرین ارسال های انجمن
امیرحسین مدنی بازدید : 463 شنبه 26 اسفند 1391 نظرات (0)
 
تاريخ : پنجشنبه ششم بهمن 1390
 
توسط : دیوژن
در كتاب پوشاك باستانى ايرانيان در ذيل عنوان «پوشاك اقليت‏هاى ميهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتى چنين مى‏خوانيم:
«اين پوشاك كه بانوان زرتشتى از آن استفاده مى‏كنند، شباهتى بسيار نزديك به پوشاك بانوان نقاط ديگر كشور ما دارد؛ چنان‏كه روسرى آنان از نظر شكل و طرز استفاده، نظير روسرى بانوان بختيارى است و پيراهن، شبيه پيراهن بانوان لُر در گذشته نزديك است و شلوار، از لحاظ شكل و بُرش، همان شلوار بانوان كُرد آذربايجان غربى است و كلاهك، همان كلاهك بانوان بندرى است».
حجاب در شريعت يهود:
ويل دورانت مى‏نويسد: اگر زنى به نقض قانون يهود مى‏پرداخت، چنان‏كه مثلاً بى‏آن‏كه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى‏رفت، و يا در شارع عام نخ مى‏رشت، يا بر هر سنخى از مردان، درد دل مى‏كرد، يا صدايش آن‏قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى‏نمود، همسايگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه‏اى او را طلاق دهد.
او همچنين مى‏نويسد:
... و به استعمال سرخاب و سرمه، نكوهيده مى‏شمردند. موافق بودند كه مرد، بايد براى پوشاك زن خويش سخاوتمندانه خرج كند؛ لكن غرض آن بود كه زن، خود را براى شوهر خويش بيارايد نه براى ساير مردها.
حجاب در مسيحيت:
«جرجى زيدان»، دانشمند مسيحى در اين‏باره مى‏گويد:
«اگر مقصود از حجاب، پوشانيدن تن و بدن است، اين وضع، قبل از اسلام و حتى پيش از ظهور دين مسيح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقى مانده است».
در اين ارتباط، نگاهى به «انجيل» مى‏اندازيم:
«... و همچنين زنان خويشتن را بيارايند به لباس مُزيّن به حيا و پرهيز، نه به زلف‏ها و طلا و مرواريد و رخت گران‏بها* بلكه چنان‏كه زنانى را مى‏شايد كه دعواى ديندارى مى‏كند به اعمال صالحه * ...».(انجيل، رساله پولس به تيموناؤس، باب دوّم، فقره 9 - 15)
«همچنين اى زنان، شوهران خود را اطاعت نماييد تا اگر بعضى نيز مطيع كلام نشوند، سيرت زنان ايشان را بدون كلام دريابد * چون‏كه سيرت طاهر و خدا ترس شما را ببينند * و شما را زينت ظاهرى نباشد از بافتن موى و متحلّى شدن به طلا و پوشيدن لباس * بلكه انسانيت باطنى قلبى در لباس غير فاسدِ روح حليم و آرام كه نزد خدا گران‏بهاست * زيرا بدين‏گونه، زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكّل به خدا بودند، خويشتن را زينت مى‏نمودند و شوهران خود را اطاعت مى‏كردند * مانند ساره كه ابراهيم را مطيع بود و او را آقا مى‏خواند و شما دختران او شده‏ايد» ( انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 - 6 )
در د
ين اسلام :

يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نسا المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يوذين و كان الله غفورا رحيما «اى پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حُريّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرا نگيرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است».(سوره احزاب، آيه 59)
«اى زنان پيامبر! شما اگر تقوا داشته باشيد، همانند ديگران نيستيد. بنا براين، هرگز نرم و نازك با مردان، سخن مگوييد تا آن‏كه دلش بيمار است، به طمع افتد. بلكه متين و نيكو سخن بگوييد و خانه را منزلگاه خويش قرار دهيد و هرگز مانند دوره جاهليت نخستين،(براى نامَحرمان) آرايش و خودآرايى نكنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خدا و رسولش اطاعت نماييد».( سوره احزاب، آيه 32)
مننبع:http://www.fahraj.blogfa.com
امیرحسین مدنی بازدید : 485 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

فلسفه حجاب در اسلام چیست؟ براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است: 1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینى‏ بر اساس فرهنگ اسلامى، انسان موجودى است که براى رسیدن به کمال و معنویّت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسى و توجه به هر یک از آن‏ها در حدّ نیاز طبیعى، سبب شکوفایى همه استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق داده است. پوشش مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعدیل و تنظیم این غریزه است. 2- توجه به ساختار فیزیولوژى انسان‏ نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏اى مستقیم با تفاوت‏هاى جسمى و روحى زن و مرد دارد. در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى و نیز روان‏شناسى زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏هاى چشمىِ شهوت‏انگیز حساس ترند و چون تأثیر حس بینایى زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعى قادر به دیدن است، از سوى دیگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتى یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثیر محرّک‏هاى شهوانى قرار مى‏گیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّک‏هاى حسى پاسخ مى‏دهند. حس لامسه بروز زیادى ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است. از این گذشته چون هورمون‏هاى جنسى زن به صورت دوره‏اى ترشح مى‏شوند و به طور متفاوت عمل مى‏کنند، تأثیر محرّک‏هاى شهوانى بر زن صورتى بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است. با توجه به مطالب فوق مى‏توان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّى و اساسى ریشه گرفته است. اسلام مى‏خواهد انواع التذاذهاى جنسى (چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها براى کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربى که حضور در جامعه را با لذت جویى جنسى به هم مى‏آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسى را به هم مى‏ریزد. اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و براى تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشیده نیست. ج) آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینى‏ با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدودیت و پایان آزادى‏هاى جنسی خود تلقّى مى‏کنند وافراد متأهل هر روز در مقایسه‏اى خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار مى‏گیرند. این مقایسه‏ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگى را مى‏سوزاند. دختر و پسرى که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانى شوند، از تمرکز و کارآیى آن‏ها کاسته مى‏شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروى فکرى و کارى است. حیا، عفاف و حجاب زن مى‏تواند در نقش عاطفى او و تأثیرگذارى بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است. اسلام حجاب را براى محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه براى مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهوانى و تجارى منع کرده است. در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه مى‏باشد که در صدد کام جویى‏هاى آزاد و بى حد و حصر هستند و مصونیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است. علاوه بر مطالب فوق استاد مطهری در بیان این که چرا حجاب به زنان اختصاص یافته می گوید: اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خود آرایى از حس شکارچى‏گرى او ناشى مى‏شود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباس‏هاى بدن نما و آرایش‏هاى تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود مى‏خواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگى، از انحراف‏هاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است».(1) به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسى و زیبایى خاص زنانه و تحریک پذیرى جنس مردانه، یکى از علت‏هاى این حکم است. توصیه و دستور الهى به پوشش و حجاب براى زنان، به منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایى از این قبیل که تنها فریب شیطانى‏اند نمى‏باشد، بلکه در واقع براى آگاهى دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که باید از آن مراقبت شده و حفظ شود و به تاراج نرود. این کاملاً معقول است که هر چیزى ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بیشترى را مى‏طلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار براى مطامع سودپرستان در نیاید. به یاد داشته باشیم که غریزه جنسى، نیرومند و عمیق است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‏تر مى‏گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورتر مى‏شود، و شهوت خود را به صورت یک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى در مى‏آورد.(2) و وضعیت جهان معاصر و کشانده شدن عده‏اى به همجنس بازى نشانه آشکارى از این حالت است. بنابراین رعایت نکردن پوشش اسلامى توسط زنان نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسى آنان نیز مى‏گردد و پس از مدتى باعث دلزدگى و بى معنایى آن خواهد شد. در مورد مردان نیز این گونه نیست که بتوانند با هر نوع لباسی از خانه بیرون آیند و نوع پوشش آنها می تواند به هر صورتی باشد بلکه مردان نیز در این جهت با محدودیت های خاص خود نسبت به پوشش مواجه هستند اما محدوده پوشش آنان به جهت حضور بیشتر در اجتماع و کارهای سخت و به جهاتی که در بالا ذکر شد با زنان متفاوت است. 2- تحکیم روابط خانوادگى و برقرارى صمیمیت کامل زوجین. 3- استوارى اجتماعى و استیفاى نیروى کار و فعالیّت‏ 4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانى او 1- بهداشت روانى اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسى که سبب کاهش عطش سیرى ناپذیرى شهوت است منبع:.http://www.askdin.com

امیرحسین مدنی بازدید : 235 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (1)

بانوان اسوه

لزوم پوشیدگی زن در مقابل مرد، یکی از مسایل مهم اسلامی است که قرآن کریم نیز به آن اشاره کرده است. البته حجاب، قبل از اسلام در میان اقوام دیگر چون یهود، هندو، ایرانی و ... وجود داشته و اختصاص به اسلام ندارد. این دین مبین، تنها برای آن مرز معین کرده است. اقوام گوناگون از گذشته های دور نظرات مختلفی پیرامون مساله حجاب داشته اند. گروهی زن را به شدت محصور کرده و بعضی نیز، حجاب را مایه اسارتش دانسته اند. کتاب تاریخ تمدن در این باره می گوید: «اگر زنی با هر گروه از مردان سخن می گفت و درددل می کرد; یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه سخن می گفت همسایگان می شنیدند; شوهرش حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».

در ایران باستان، زنان نسبت به پدر و برادر خود نامحرم بودند. شاید در اینجا این سؤال مطرح شود که پوشش و حجاب از کجا آمده؟ آیا مردان آن را بر زنان تحمیل کرده اند یا اینکه زنان با میل خودشان انتخاب کرده اند؟ نظر دوم منطقی تر است. زیرا زنان با وجود اینکه خود را در مقابل مردان ضعیف می دیدند; اما جمال و زنانگی، قوت و قدرت دیگری به آنها بخشید. لذا فهمیدند اگر بدون حجاب باشند طعمه اقویا خواهند شد و تنها با حجاب است که می توانند از چنگال ایشان رهایی یابند و تنها آنها را عاشق خود نموده اما نگذارند به راحتی به عشق خود برسند; مگر با رسوم خاص و این خود باعث عزت بیشتر زن و محدود نگه داشتن قدرت مرد بود. پس با حجاب خود را از مهلکه شهوترانی مردان دور نگه داشتند. اما چرا اسلام بر مساله حجاب مهر تایید زد؟ در پاسخ باید به چند علت اشاره کرد:

1 - آرامش روانی: وقتی بین زن و مرد حریم نباشد; میل و غریزه ای که در طرفین است افزایش می یابد. غریزه جنسی به گونه ای است که هر چه بیشتر از آن استفاده شود; سرکش تر می شود و هر چه بر روی آن مهر زده شود مهار می گردد; به همین علت مردانی که زنان متعدد می گیرند نه تنها آتش هوس آنها خاموش نمی شود; بلکه شعله ورتر شده و آماده ازدواجهای مجدد می شوند. اگر به تاریخ نظری بیفکنیم; پادشاهانی را خواهیم دید که با وجود داشتن هزاران زن در حرمسراهایشان، باز هم در آرزوی به دست آوردن زنان جدید بودند.

2 - پایداری خانواده: اگر حجاب با کیفیت خاص خود در خانواده برقرار باشد و زن به جز مرد خود به کسی نگاه نکند و تمام توجهش به مردش باشد; عشق و محبت خود را در او خلاصه خواهد کرد و مرد هم اگر این طور باشد; زندگیشان بسیار شیرین و با صفا خواهدشد.

3 - استواری جامعه: اگر زن و مرد هر یک به آنچه وظیفه اسلامی آنان است عمل کنند. یعنی زنان با حجاب کامل وارد اجتماع شوند; چشم طماع مردان هوسباز را از خود دور نگه داشته و بدون دغدغه کار خود را به نحو احسن انجام می دهند. مردان هم به کارها و فعالیتهای اجتماعی خود ادامه می دهند. اما بر عکس اگر زنان با لباسهای نامناسب و آرایش بیرون روند; نیروی مردان کم شده و به جای کار و فعالیت، نیروی شهوانی در وجود ایشان فعال می شود. زنان هم به جای کار در اجتماع مشغول خودنمایی و هوسبازی می شوند. در این جاست که می بینیم کار اجتماعی پیشرفت نکرده و رو به تنزل می گذارد. به عنوان مثال منشی یک پزشک را در نظر می گیریم. اگر وی زنی پاکدامن و دارای حجاب اسلامی باشد; مراجعان بدون چشم چرانی و به چشم یک خواهر محجبه به او نگاه می کنند. اما اگر بدون پوشش کامل اسلامی و دارای ادا و اطوارهای زنانه باشد; مردانی که در اتاق انتظار مطب حضور دارند; زیر چشمی هیکل او را برانداز کرده و سعی می کنند سر صحبت را با وی باز کنند.

4 - حفظ ارزش و مقام زن: چون مردان خود را نسبت به زنان نیازمند می بینند; اگر زن خود را از نظرهای شهوانی آنان دور نگه دارد موجب ارزش او می شود. زیرا مردان با مشاهده مرز میان خواهش و رسیدن به زن، وی را به چشم مروارید گرانبهایی می بینند که به علت قرار گرفتن در صدف حجاب، به آسانی نمی توان به آن دست یافت. از نظر اسلام نیز زن هر اندازه عفیف تر باشد; ارزش و احترامش بهتر محفوظمی ماند.

به مساله حجاب و پوشش زنان اشکالاتی گرفته شده است. یکی از این اشکالات، مغایرت حجاب با آزادی زن است. مغرضانی که این اشکال را طرح کرده اند عقیده دارند، آزادی حقی است که هر انسانی باید از آن بهره مند شود و حجاب مخالف اصل آزادی زن است.

در پاسخ ایشان باید گفت: بر مردان واجب نیست اعضای بدن خود را غیر از عورتین بپوشانند. اما مردان از جهت اخلاقی تمام بدن خود را در معابر می پوشانند. آیا آنها به خاطر رعایت این حکم اخلاقی، در خانه و اجتماعی آزادی خود را از دست داده اند؟ باید از رسانه های تبلیغاتی و جنجالی غرب سؤال کرد: چرا اگر در کشورهای شما، مردان با لباسهای زیر از خانه بیرون بیایند مجازات می شوند ولی حضور زنان برهنه در معابر عمومی منعی ندارد؟ این جاست که باید بگوییم آنها برای رسیدن به مقاصد شوم خود، چنین سخنان دلفریبی را مطرح می کنند و قصد دارند از آب گل آلود ماهی بگیرند.

آیا اسلام زنان را در خانه ها زندانی کرده یا از ایشان خواسته وقتی بیرون می روند; لباس مناسب بپوشند، درست راه بروند و هنگام مواجه شدن با مردان، برای حفظ موقعیت خود و اجتماع برخوردی مناسب داشته باشند؟ چنین زنانی از میان گروه زیادی از مردان هم عبور کنند; کسی به آنها توجه نمی کند. آیا این اسارت است یا عین آزادی؟ و آیا زنی که با رعایت حجاب، موجب بر هم زدن آرامش خود و اجتماع نشود; آزادیش را از دست داده است؟ باید از این منادیان به اصطلاح آزادی سؤال کرد چگونه است که شما زن مسلمان محجبه را زندانی و زن بی حجاب را آزاد می دانید؟ آیا غیر از این است که می خواهید زنان را بازیچه دست مردان هوسباز قرار داده و در لجنزار فساد و تباهی غرق کنید؟ زن محجبه خیلی بهتر از یک زن بی حجاب می تواند در اجتماع کار کند چون برخلاف او که تمام فکرش معطوف جلب توجه مردان است; با هدفی والاقدم در صحنه اجتماعی می گذارد و بدون توجه به هوسبازیهای مردان، به آمال و اهداف بلند خود اندیشیده و فعالیت خود را ادامه می دهد. ممکن است گفته شود خیلی از زنان آرایش کرده نیز، در اجتماع مشغول کار هستند. بله ما منکر این مساله نیستیم. اما کار زمانی خوب انجام می شود که با آرامش فکری همراه باشد. آنها که می گویند حجاب نوعی محروم ماندن زنان از فعالیتهای اجتماعی است; سخنشان لغو و بیهوده است. زنان با حجاب نه تنها محروم نماندند بلکه با پشتکار بیشتر، در اجتماع مشغول شده و بازدهی کارشان را نیز بالا بردند.

گروهی از منتقدان، حجاب را موجب التهابات روحی دانسته و معتقدند اگر زنان خود را بپوشانند; موجب حرص بیشتر مردان می شوند. برتراند راسل یکی از مادی گرایان در این زمینه می گوید: «اگر عکسهای منافی عفت در سطح جامعه پخش شود; مردم پس از مدتی نگاه کردن به این عکسها از آنها زده می شوند. زنان نیز اگر مدتی در معرض دید باشند; رغبت مردان به مرور زمان نسبت به آنها کم خواهد شد.» در پاسخ باید گفت: غریزه شهوانی به گونه ای است که هر چه انسان آن را سرکوب کند، ضعیف تر می شود. بر عکس اگر رها و آزاد شود شعله ورتر می شود. بر خلاف نظر راسل اگر به یک عکس بی توجه شود; دوباره به عکس دیگری علاقه مند می شود. اگر از معاشقه کردن با زنی زده شود با زن دیگری ارتباط برقرار می کند. به همین علت است که می بینیم بی بند و باری در غرب ادامه پیدا می کند و زنان و دختران، به صورتی زشت و زننده در کوچه و خیابان ظاهر می شوند.

در اینجا به تشریح دیدگاه قرآن می پردازیم. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و ...» منظور از غض بصر در این آیات این است که نگاه خیره نکنند. نگاه دوگونه است: 1- آلی 2- استقلالی. نگاه آلی آن نگاهی است که چون ما با یک زن در حال صحبت کردن هستیم; به او نگاه می کنیم. اما نگاه استقلالی یعنی مو، لباس و طرز آرایش او مدنظرمان باشد. منظور قرآن از نگاه نکردن، نوع استقلالی آن است. «و یحفظوا فروجهم »، منظور وجوب ستر عورت و خودداری از زنا است. چون در عصر جاهلیت، ستر عورت در میان اعراب معمول نبود. همچنان که بعضی دانشمندان غرب نیز، این عقیده را در کتابهای خود مطرح کرده اند. «ذلک ازکی لهم »، این حفظ برای ایشان پاکیزه تر است از اینکه خود را مکشوف العوره کنند.

«ان الله خبیر ... خدا به آنچه می کنند آگاه است ».

خداوند در ادامه می فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و ...» در این آیه می بینیم فرقی بین زن و مرد از جهت ترک نظر و حفظ فرج نیست. پوشش فقط برای زن است چون مظهر جمال است. گرچه نحوه پوشش زن بر مردان واجب نیست; در عمل می بینیم مردان پوششی کاملتر از بعضی زنان دارند.

«و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها»، باید زیور خود را اعم از آرایش و زیورآلات آشکار نسازند مگر زینتهایی که آشکار است. زینت دو نوع است: 1-زینت آشکار 2- زینت مخفی (در تفسیر مجمع البیان سه قول آمده) زینت آشکار مثل جامه های رو و زینت مخفی مثل گوشواره و دست بند. قول دوم زینت آشکار مثل سرمه، انگشتر و خضاب دست. قول سوم چهره و دو دست تا مچ.

و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن، باید مقنعه هایشان را بر سینه هایشان بیندازید تا گردن، گوش، سینه و زیرگلو معلوم نشود. و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ... او ما ملکت ایمانهن، زینت خود را آشکار نکنند مگر برای شوهران یا پدران یا پدرشوهران یا پسران یا پسر شوهران یا برادران یا پسر برادران یا پسر خواهران یا زنان یا مملوکان. البته منظور از زنان در اینجا، زنان مسلمان است و زنان غیر مسلمان نامحرم هستند. چون زنان غیر مسلمان هیچ تعهدی ندارند که محاسن و زیبایی زن مسلمان را برای شوهرانشان توصیف نکنند. لذا زنان مسلمان نیز از توصیف خواهران خود برای مردان خودداری کنند. «او التابعین غیر اولی الاربة »، طفیلیانی که کاری با زن ندارند. او الطفل الذین... کودکانی که از امور جنسی بی خبرند یا توانایی زناشویی ندارند. او ما ملکت ... دو احتمال است: 1 - مخصوص کنیزان است 2 - مطلق مملوک منظور است. التابعین... شامل دیوانگان و افراد ابلهی است که دارای شهوت نیستند. و لایضربن بارجلهن ... یعنی زنان به منظور آشکار ساختن زینتهای پنهان خود، پای بر زمین نکوبند. (چون زنان عرب خلخال به پا می کردند.)توبو الی الله... ای مردم توبه کنید به سوی پروردگار. رسول خدا فرمود: «من روزی صد بار توبه می کنم.»

منبع:http://www.hawzah.net

امیرحسین مدنی بازدید : 509 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

 

فلسفه حجاب چیست‌؟

فلسفه حجاب چیست‌؟

پوشش زن در اسلام به این معنا است که‌، زن در معاشرت با مردان بدن خود را بپوشاند و از جلوه‌گری و خودنمایی خودداری کند. بنابراین‌; لزوم حجاب از سوی اسلام در حقیقت برای حفظ کرامت زن است تا مورد بهره‌برداری هوسبازان‌، قرار نگیرد.
درست است که حجاب‌، در ظاهر محدودیت زن را نشان می‌دهد; اما واقع و روح مسئله‌، حکایت از محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع و همچنین سلامت جامعه و حفظ آن از لجنزار فساد است‌. به طور کلی‌; فلسفة حجاب از چهار جهت قابل بررسی است‌:
1 ـ آرامش روانی‌:زیرا آزادی معاشرتهای بی‌بند و بار، هیجانها و التهابهای جنسی را زیاد می‌کند. از سوی دیگر، غریزه جنسی نیز غریزه‌ای نیرومند است که هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‌تر می‌شود. افزون بر این‌، تقاضای نامحدود، خواه ناخواه انجام نشدنی است و دست نیافتن به آنها منجر به اختلالات روحی و روانی می‌شود. لذا اسلام راه فساد جامعه را از سرچشمه می‌بندد. یعنی نگاه که اولین واسطة ارتباط زن و مرد است‌، باید کنترل شود. به مرد می‌گوید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ...»(1)به زن هم می‌گوید: «قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن‌ّ و یحفظن فروجهن‌ّ ... »(2) یعنی زن و مرد نباید چشم چرانی کنند و نباید به قصد لذت به هم نگاه کنند، و یک وظیفه خاص نیز برای زن دارد; و آن این که خود را از مردان بیگانه بپوشاند.
2 ـ استحکام پیوند خانواده‌: اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع‌، پیوند زن و شوهر را محکم می‌سازد و به هر یک از طرفین این اعتماد را می‌دهد که او تنها کسی است که مورد عنایت و علاقه شریک زندگی خود قرار دارد. در حالی که در جوامع غربی و سیستم‌های آزاد; رقیب و مزاحم‌، امنیت خاطر زوجین را از بین می‌برد.
3 ـ استواری اجتماع‌:ارتباط حساب نشده و بی‌بند و باری‌ها، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف می‌کند. اسلام با فعالیتهای فرهنگی‌، اقتصادی‌، اجتماعی زن و تحصیل او مخالف نیست‌. ولی با آلوده کردن محیط کار و فساد مخالف است‌. لذا در اجتماعی که حریم بین زن و مرد رعایت نشود، رکود فعالیتهای اجتماعی و انحطاط اخلاقی خواهد بود.
4 ـ ارزش و احترام زن‌: زن از نظر عاطفی و تأثیر پذیری‌، همیشه بر مرد تفوق دارد. لذا با رعایت حریم بین خود و مرد باعث حفط ارزش و موقعیت خویش می‌شود. اسلام تأکید دارد که هر اندازه زن متین‌تر و با وقارتر باشد، احترامش افزوده می‌شود.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه‌، مطالعة کتاب «مسألة حجاب‌» از شهید مطهری  را توصیه می‌کنیم‌

http://noorportal.net

امیرحسین مدنی بازدید : 231 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)
فلسفه حجاب

 

حجاب 1
 

 

تردیدى نیست که حجاب و پوشش زن یکى از احکام ضرورى اسلام به شمار مى‏رود.
قرآن مجید درباره این امر مهم مى‏فرماید: 


 «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»(1)


«اى پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب‏ها (روسرى‏هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند. این کار براى اینکه [از کنیزان و آلودگان‏] شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است».
پوشش سابقه‏اى به اندازه حیات بشریت دارد و غیر از پیروان یکى از مکاتب که بر لزوم برهنه زیستى پاى مى‏فشارد همه جامعه بشریت به نوعى رعایت مى‏کنند.(2)
درباره اهمیت و فلسفه «حجاب»، اشاره به چند نکته بسیار حائز اهمیت است:
 1. کاهش خطا و خطر مصونیت زن در برابر طمع ورزى هوس بازان از ثمرات آشکار رعایت حجاب است.
 2. حفظ احترام اگر چه رعایت حجاب، از یک سو به مردان کمک مى‏کند که به طور ناخواسته، و خارج از چارچوب‏ها، عواطف و احساسات خود را هزینه نکنند. اما بیش از آن به خانم‏ها کمک مى‏کند که به طور ناخواسته و خارج از چارچوب‏ها، وسیله لذت انگارى قرار نگیرند و شخصیت و احترام آنان خدشه دار نگردد.
 3. نشاط و رغبت احکام الهى بیش از آنکه به محدودیت لذت‏ها بیانجامد به ماندگارى لذت‏ها و پایدارى نشاط و خوشى‏ها مى‏انجامد از این رو اگر چه حجاب از یک سو براى خانم‏ها محدودیت است و موجب خستگى و زحمت مى‏باشد اما از سوى دیگر اوج احساسات را سالم نگه مى‏دارد و عاطفه‏ها و محبت‏ها را در کانون گرم خانواده متمرکز مى‏سازد و زن و مرد را از بى تفاوتى نسبت به همدیگر در نظام خانواده نجات مى‏دهد و این بحرانى است که هم اکنون دامنگیر جوامع غربى شده است، به طورى که در هنگامه برپایى کانون خانواده که بر اساس عشق و محبت باید تحکیم شود و مهم‏ترین ابزار آن میل جنسى نسبت به یکدیگر است این میل رو به افول گذاشته و بنیان خانواده‏ها را متزلزل ساخته است، بلکه عشق و عاطفه آن دو، در سال‏هاى قبل از ازدواج و بعد از ازدواج در میان افراد متعدد پخش شده است و تمرکز خود را از دست داده است.
از این رو «حجاب و پوشش زن»، داراى مشخصه‏ها و ویژگى‏هایى است که بعضى از آنها اشاره مى‏شود:
1. حدود و میزان پوشش: هر اندازه بدن زن پوشیده‏تر باشد، نقش نیرومندترى در دورسازى دیدگان نظاره گر ایفا مى‏کند. اگر نگاه‏هاى آلوده را «تیرهاى زهرآلود شیطان» همچنانکه در روایات آمده است قال النبى‏صلى الله علیه وآله: النَّظر سهمٌ مسمومٌ من سهام ابلیس فمن ترکها خوفاً من اللَّه اعطاه اللَّه ایماناً یجد حلاوته فى قلبه.(3) بدانیم پوشش زن همانند قوسى است که تیرها را کمانه مى‏کند و از اصابت آنها به هدف باز مى‏دارد. هر اندازه حجاب کمتر رعایت شود، تیرهاى شیطانى بیشتر متوجه او مى‏گردد و از آن آسیب مى‏بیند. با توجه به این امر، چادر حجاب برتر است زیرا با وجود شرایط دیگر، بیشترین پوشش و مطمئن‏ترین مصونیت ر ا به همراه دارد.
2. کیفیت پوشش: پوشندگى لباس و کیفیت دوخت، بخش مهمى از حجاب را تشکیل مى‏دهد. لباس‏هاى نازک و تنگ و بدن نما، آماج پیکان مسموم شیطان و موجب خیره شدن چشم‏هاى هرزه و آلوده است در مقابل لباس‏هاى مناسب و کاملًا پوشیده، مانع این نگاه‏هاى هوس‏آلود است. 
 3. رنگ‏ها: برخى از رنگ‏ها دیدگان را خیره مى‏سازد و باعث جلب توجه مى‏شود. و علماى دین هر چند نسبت به اصل رنگ لباس‏ها، تأکید چندانى ندارند ولى بر این مسأله پاى مى‏فشارند که لباس نباید موجب جلب توجه شود و عواقب سوئى داشته باشد. از این رو در طول تاریخ، زنان مسلمان به میل خود، لباس مشکى را براى حجاب برگزیدند و بدین وسیله احساس امنیت و مصونیت بیشترى مى‏کر دند. این سنت حسنه، مورد نظر و پذیرش پیامبر (ص) و امامان (ع) نیز قرار گرفت. گفتنى است که عبا و چادر مشکى جزء لباس‏هاى مکروه به شمار نمى‏رود و از آن مستثنا شده است. 
 4. شیوه گفت‏وگو و حرکت: حفظ وقار و متانت، همان نقشى را دارد که پوشش زن ایفا مى‏کند و عدم رعایت آن، عواقب شومى در پى دارد. قرآن مجید یکى از صفات خوب زنان مؤمن را- که در رفتار دختران شعیب جلوه‏گر است- حیا و وقار مى‏داند.(4)
باید دانست که پیدایش فحشا و فرزندان نامشروع، افزایش طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى و نا آرامى درونى و هیجان جنسى مستمر برخاسته از برهنگى و عشوه گرى زنان، همه آثار شوم بى‏حجابى و بى‏بندوبارى است و این حجاب است که مى‏تواند به خوبى مصونیت‏بخش باشد.
برخى به نادرستى ادّعا مى‏کنند: حجاب به معناى مقابله با برهنگى را قبول داریم ولى در هیج جاى قرآن از پوشش مو سخن به میان نیامده است در پاسخ گفتنى است که زنان حتّى قبل از نزول آیه حجاب موهاى خود را مى‏پوشاندند و مشکل تنها آشکار بودن گردن، گوش، زیر گلو و گردن آنان بود.
همان طور که مفسران بزرگ (مانند شیخ طوسى و طبرسى) فرموده‏اند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرى‏هاى کوچک که آنها را «خمار» یا «مقنعه» مى‏نامیدند و معمولًا در خانه از آن استفاده مى‏کردند و روسرى‏هاى بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار مى‏آمد. زنان با این روسرى بزرگ- که جلباب خوانده مى‏شد و از «مقنعه» بزرگ‏تر و از «ردا» کوچک‏تر است و به چادر امروزین شباهت داشت- مو و تمام بدن خود را مى‏پوشاندند.(5)
نزدیک ساختن جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ» کنایه از پوشیدن سر و روى خود با آن است(6) یعنى، چنان نباشد که چادر یا رو پوش‏هاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشریفاتى و رسمى داشته باشد و همه پیکرشان را نپوشاند و از مصادیق «کاسیات عاریات»(7) شمرده شوند قرآن فرمان مى‏دهد: بانوان با مراقبت، جامه را بر خود گیرند و آن را رها نکنند، تا نشان دهند اهل عفاف و وقار به شمار مى‏آیند. از پایان آیه بر مى‏آید که پوشش مطلوب آن است که خود به خود دورباش ایجاد مى‏کند و هوس‏بازان را ناامید مى‏سازد.
بنابراین، وظیفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى کردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتیجه عدم مشارکت این گروه، در فعالیت‏هاى اجتماعى نیست. این وظیفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان، بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمایى نپردازد و مشارکتش در فعالیت‏ها، بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.
پى‏نوشت‏
 (1) احزاب (33)، آیه 59.
 (2) ر. ک: مصطفوى، انسانیت از دیدگاه اسلامى، ص 129.

منبع:http://www.khorasancustoms.ir

امیرحسین مدنی بازدید : 1415 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

آثار ترک نماز (3)

آثار ترک نماز (3)
آثار ترک نماز (3)

 

نويسنده: محمد وحيدي



3. حبط شدن اعمال

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: من ترک الصلاه متعمدا أحبط عمله ؛ (1)
هر کس نمازي را از روي قصد و عمد ترک کند ، خداوند عملش را حبط [ يعني بي اثر و بي خاصيت] مي کند.

4. برداشته شدن لطف خداوند از زندگي

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در سفارش به معاذ مي فرمايد: لا تترکن صلاه مکتوبه متعمدا ؛ فان من ترک صلاه مکتوبه متعمدا فقد برئت منه ذمه الله ؛ (2)
هرگز نماز واجب را از روي قصد و عمد ترک مکن ، که هر کس نماز واجب را از روي قصد ترک کند ، خداوند تعهدي در برابر او ندارد .

5. ويرايش شدن دين شخص

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: الصلاه عماد الدين ، فمن ترک صلاته متعمدا فقد هدم دينه . (3)
نماز ستون دين است ؛ هر کس عمدا نماز نخواند پس دينش را منهدم کرده است .

6. بي نماز در لحظه مردن با التماس درخواست بازگشت به دنيا را دارد

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به علي عليه السلام فرمود : تارک الصلاه يسأل الرجعه الي الدنيا و ذلک قول الله تعالي : « حتي اذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون - لعلي أعمل صالحا فيما ترکت کلا انها کلمه هم قائلها (4) » . (5)
کسي که عمدا نماز را اقامه نمي کند هنگام مردن براي برگشت به دنيا و جبران گذشته ملتمسانه تقاضاي برگشت مي کند و اين گفتار خداوند متعال است که در قرآن کريم فرموده است : [ « آنان هم چنان به راه غلط خود ادامه مي دهند ] تا زماني که مرگ يکي از آنان فرا رسد [ در آن حال ] مي گويد : پروردگار من ! مرا باز گردان ! شايد در آنچه ترک کردم [ و کوتاهي نمودم ] عمل صالحي انجام دهم [ به او مي گويند چنين نيست ، ] اين سخني است که او به زبان مي گويد ».

7. مردن به آيين غير مسلماني

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد : من ترک الصلاه لا يرجو ثوابها و لا يخاف عقابها ، فلا أبالي أن يموت يهوديا أو نصرانيا أو مجوسيا . (6)
هر کس نماز را ترک کند و به پاداش آن اميد نورزد و از عذابش نهراسد ، براي من اهميت ندارد که يهودي [ بميرد ] و يا مسيحي و يا مجوسي از دنيا برود .

8. کور وارد شدن به محشر

« و من أعرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا و نحشره يوم القيامه أعمي » ؛ (7)
و هر کس از ياد من روي گردان شود زندگي تنگ ( و سختي ) خواهد داشت ، و روز قيامت او را نابينا محشور مي کنيم .
براي کساني که از ياد خدا روي مي گردانند دو مجازات در آيه ي فوق تعيين شده است : يکي معيشت ضنک در اين جهان است و ديگري نابينايي در جهان ديگر. عالم آخرت تجسم وسيع و گسترده اي از عالم دنيا است ، و همه ي حقايق اين جهان در آن جا به صورت متناسبي مجسم مي گردد ، آنها که چشم جانشان در اين عالم از دين حقايق نابينا است در آن جا چشم جسمشان نيز نابينا خواهد بود ، لذا هنگامي که مي گويند ما قبلا بينا بوديم چرا نابينا محشور شديم ؟ به آنها گفته مي شود که اين به خاطر آن است که آيات الهي را به دست فراموشي سپرديد ( و اين حالت ، انعکاس آن حالت است ) .
شايد اين سؤال پيش آيد که ظاهر بعضي از آيات قرآن مي رساند که همه ي مردم در قيامت « بينا » هستند و به آنها گفته مي شود نامه ي اعمالتان را بخوانيد : « اقرأ کتابک ... » (8) يا اين که گنهکاران آتش جهنم را با چشم خود مي بينند « ورءا المجرمون النار ... » ؛ (9) اين تعبيرات با نابينا بودن گروهي چگونه سازگار است ؟
بعضي از مفسران بزرگ گفته اند: وضع آن جهان با اين جهان متفاوت است ؛ چه بسا افرادي در مشاهده ي بعضي از امور بينا هستند و از ديدن برخي ديگر نابينا !، و به نقل مرحوم طبرسي از بعضي از مفسران « انهم أعمي عن جهات الخير لا يهتدي لشيء منها ؛ آنها در برابر آنچه خير و سعادت و نعمت است نابينا هستند و آنچه از عذاب و شر و مايه ي حسرت و بدبختي است بينا مي باشند » چرا که نظام آن جهان با نظام اين جهان متفاوت است .
اين احتمال نيز وجود دارد که آنها در پاره اي از مواقف نابينا هستند و در پاره اي بينا مي باشند .
ضمنا منظور از فراموش شدن مجرمان در جهان ديگر اين نيست که خداوند آنها را فراموش مي کند بلکه روشن است که منظور معامله ي فراموشي با آنها کردن است ، همان گونه که در تعبيرات روزمره ي خود داريم که اگر کسي به ديگري بي اعتنايي کرد مي گويد: چرا ما را فراموش کردي ؟

9. قرار گرفتن در جهنم

« کل نفس بما کسبت رهينه - الا أصحاب اليمين - في جنات يتساءلون - عن المجرمين - و ما سلککم في سقر - قالوا لم نک من المصلين - و لم نک نطعم المسکين - و کنا نخوض مع الخائضين ) ؛ (10) هر کس درگرو اعمال خويش است مگر اصحاب يمين [ که نامه ي عملشان را به نشانه ي ايمان و تقوا به دست راستشان مي دهند] آنها در باغ هاي بهشتند و سؤال مي کنند از مجرمان ، چه چيز شما را به دوزخ فرستاد؟ مي گويند : ما از نمازگزاران نبوديم ! و اطعام مستمند نمي کرديم ! [ يعني خمس و زکات نمي داديم ] و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم.

10. به نکبت کشيدن ديگران

در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مردي خدمت آن حضرت آمد و از تنگدستي شکايت کرد . حضرت فرمودند: شايد نماز نمي خواني ؟ آن مرد گفت من پنج وقت را با شما مي خوانم . حضرت فرمودند : شايد در خانه ي تو کسي نماز نمي خواند .آن مرد گفت : همه نماز مي خوانند ، تا آنها نمازشان را نخوانند از خانه بيرون نمي روم . حضرت فرمودند : شايد در همسايگي تو کسي نماز نمي خواند . آن مرد عرض کرد: همه نماز مي خوانند. جبرئيل نازل شد و عرض کرد: يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در فلان بيابان تارک الصلاتي از دنيا رفته است ، کلاغي استخوان کوچکي از آن به منقار گرفته و آورده در ميان درختي که در خانه اين مرد است گذارده است به او بگو آن استخوان را بردارد تا وسعت معيشت پيدا کند . (11)

سؤالي درباره ي ترک نماز

سؤال : کسي که مي داند يا احتمال قوي مي دهد که به جهت شب نشيني و يا مطالعه و غيره نماز صبحش قضا مي شود آيا شرعا براي شب نشيني يا مطالعه مجاز است؟
ج: اين کار برخلاف احتياط است و اگر موجب وهن نماز شود حرام مي باشد . (12)

پي نوشت ها:

1. محمدي ري شهري ، الصلاه في الکتاب و السنه ، ص 125.
2. همان ، ص 126 .
3. بحارالانوار ، ج 79 ، ص 202 .
4. مؤمنون (23) آيه 100.
5. بحارالانوار ، ج 74 ، ص 58 .
6. محمدي ري شهري ، الصلاه في الکتاب و السنه ، ص 126 .
7. طه (20) آيه 124 .
8. اسراء (17) آيه 14 .
9. کهف (18) آيه 53 .
10. مدثر (74) آيه 38 - 46 .
11. داستان هايي از نماز ، ج 1 ، ص 108 به نقل از ثمرات ، ص 401 .
12. استفتائات جديد ، حضرت آيه الله مکارم شيرازي ، ج 1 ، ص 279 .

منبع:راسخون

امیرحسین مدنی بازدید : 795 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

آثار ترک نماز (2)

آثار نکبت فردي ، خانوادگي و اجتماعي ترک نماز (2)

 

نويسنده:محمد وحيدي



2. بسته شدن درهاي زندگي

« و من أعرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا و نحشره يوم القيامه أعمي » ؛ (1)
هر کس از ياد من روي گردان شود زندگي تنگ ( و سختي ) خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مي کنيم .
گاه مي شود درهاي زندگي به روي انسان به کلي بسته مي شود ، و دست به هر کاري مي زند ، با درهاي بسته رو به رو مي گردد ، و گاهي به عکس به هر جا روي مي آورد خود را در برابر درهاي گشوده مي بيند ، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهي در برابر او نيست ، از اين حال تعبير به وسعت زندگي و از اولي به ضيق يا تنگي معيشت تعبير مي شود ، منظور از « معشيت ضنک » که در آيات بالا آمده نيز همين است .(2)
گاهي تنگي معيشت به خاطر اين نيست که درآمد کمي دارد ، اي بسا پول و درآمدش هنگفت است ، ولي بخل و حرص و آز ، زندگي را بر او تنگ مي کند نه تنها ميل ندارد در خانه اش باز باشد و ديگران از زندگي او استفاده کنند ، بلکه گويي نمي خواهد آن را به روي خويش بگشايد ، به فرموده علي عليه السلام : « همچون فقيران زندگي مي کند و همانند اغنيا و ثروتمندان حساب پس مي دهد ».
راستي چرا انسان گرفتار اين تنگناها مي شود ، قرآن مي گويد: عامل اصلي اش اعراض از ياد حق است .
ياد خدا مايه ي آرامش جان ، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او سبب اضطراب و ترس و نگراني است .
هنگامي که انسان مسئوليت هايش را به دنبال فراموش کردن ياد خدا به فراموشي بسپارد ، غرق در شهوات و حرص و طمع مي گردد ، پيدا است ، که نصيب او معيشت ضنک خواهد بود ، نه قناعتي که جان او را پر کند ، نه توجه به معنويت که به او غناي روحي دهد ، و نه اخلاقي که او را در برابر طغيان شهوات باز دارد .
اصولا تنگي زندگي بيشتر به خاطر کمبودهاي معنوي و نبودن غناي روحي است ، به خاطر عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امکانات موجود ، و وابستگي بيش از حد به جهان ماده است ، و آن کس که ايمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته ، از همه ي اين نگراني ها در امان است .
البته تا اين جا سخن از فرد بود ، هنگامي که به جامعه هايي که از ياد خدا روي گردانده اند وارد شويم ، مسئله از اين وحشتناک تر خواهد بود ، جوامعي که علي رغم پيشرفت شگفت انگيز صنعت و فراهم بودن همه ي وسايل زندگي در اضطراب و نگراني شديد به سر مي برند ، در تنگناي عجيبي گرفتارند و خود را محبوس و زنداني مي بينند .
همه از هم مي ترسند ، هيچ کس به ديگري اعتماد نمي کند، رابطه ها و پيوندها همه بر محور منافع شخصي است ، بار تسليحات سنگين به خاطر ترس از جنگ بيشترين امکانات اقتصادي آنها را در کام خود فرو برده ، و پشت هايشان زير اين بار سنگين خم شده است .
زندان ها مملو از جنايت کاران است و در هر ساعت و دقيقه طبق آمارهاي رسمي ، قتل ها و جنايت هاي هولناکي رخ مي دهد ، آلودگي به مواد مخدر و فحشا آنها را برده و اسير ساخته است ، در محيط خانواده هاشان نه نور محبتي است ، و نه پيوند عاطفي نشاط بخشي ، آري اين است زندگي سخت و معيشت ضنک آنها !
رئيس جمهور اسبق آمريکا ( کشور شيطان بزرگ ) « نيکسون » در نخستين نطق رياست جمهوريش به اين واقعيت اعتراف کرد و گفت : ما گرداگرد خويش زندگاني هاي تو خالي مي بينيم ، در آرزوي ارضا شدن هستيم ، ولي هرگز ارضا نمي شويم .
يکي ديگر از مردان معروف آنها که نقش او در جامعه به اصطلاح شادي آفريدن براي همه بود ، مي گويد: من مي بينم انسانيت در کوچه ي تاريکي مي دود که در انتهاي آن جز نگراني مطلق نيست ! (3)
جالب اين که در روايات اسلامي مي خوانيم که از امام صادق عليه السلام پرسيدند منظور از آيه ي « و من أعرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا » چيست ؟ فرمود: اعراض ا زولايت اميرمؤمنان عليه السلام است . (4) آري آن کس که الگوي خود را از زندگي علي عليه السلام بگيرد همان ابر مردي که تمام دنيا در نظرش از يک برگ درخت ، کم ارزش تر بود آن چنان به خدا دل ببندد که جهان در نظرش کوچک گردد ، او هر کس باشد ، زندگي گشاده و وسيعي خواهد داشت ، اما آنها که اين الگوها را فراموش کنند در هر شرايط گرفتار معيشت ضنک هستند . (5)
جناب حجه الاسلام و المسلمين قرائتي در سمينار نماز در مشهد مقدس در ضمن سخنراني شان فرمودند : خدمت مقام محترم رياست جمهوري عرض کردم که البته تحليل هاي اقتصادي ، نفت ، جنگ و دلار همه ي اينها کانال يک مي باشد اما شما احتمال نمي دهيد که علت اين که شما نرخ پروفيل آهن را پايين آورديد نرخ ديگر بالارفت ، دلار نفت زياد شد و زلزله شد ، تا يک مشکل حل مي شود يک مشکل ديگر اضافه مي شود احتمال نمي دهيم « أقم الصلوه لذکري » نماز ذکر خداست « و من أعرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا » احتمال نمي دهيد که کارهايمان تاب بر مي دارد به خاطر اين است که مساجد خلوت است ، همه اش مي گوييم محاسبات اقتصادي و کامپيوتر ، يک طرف اين قضيه هم آن است . احتکارها به خاطر ترک نماز است . تمام جيغمردم به خاطر ترک نماز است قرآن مي فرمايد: « اذا مسه الشر جزوعا » ؛ مردم در هنگام برخورد با مشکلات جيغ مي زنند . [ سپس مي فرمايد :] « و اذا مسه الخير منوعا - الا المصلين - الذين هم علي صلاتهم دائمون » ؛ (6) و چون مال و دولتي به او رو کند بخل مي ورزد و منع احسان مي کند مگر نمازگزاران حقيقي آنان که دائم در راه اقامه ي نماز تلاش مي کنند . (7)

پي نوشت ها:

1. طه (20) آيه 124.
2. « ضنک » به معناي سختي و تنگي است ، اين کلمه هميشه به صورت مفرد به کار مي رود و تثنيه و جمع مؤنث ندارد .
3. معماي هستي ، ص 50 - 51 .
4. همان .
5.تفسير نمونه ، ج 13 ، ص 327 - 329 .
6. معار ج (70) آيه 20 - 23 .
7. ر. ک: نماز نشانه حکومت صالحان ، ص 51 ، سخنراني حجه الاسلام و المسلمين قرائتي در سمينار نماز در مشهد مقدس .

منبع: کتاب دانستني هاي لازم از نماز
امیرحسین مدنی بازدید : 435 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

ترک نماز و آثار آن

ترک نماز، باعث انهدام دین

قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من ترک صلاته متعمدا فقد هدم دینه ؛
کسى که عملا نمازش را ترک کند، به تحقیق که دینش را منهدم کرده است .
(بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۲٫ میزان الحکمه ، ج ۵، ص ۴۰۲)

نتیجه کمک به تارک نماز

قال رسول الله – صلى الله علیه وآله -:من اعان تارک الصلوة بلقمة او کسوة فکانما قتل سبعین نبیا اولهم ادم و اخرهم محمد ؛
کسى که ترک کننده نماز را به دادن طعامى یا لباسى یارى کند، مثل این است که هفتاد پیغبر را کشته ، که اول آنها آدم ، و آخر آن ها محمد (ص) است .
(لئالى الاخبار، ص ۳۹۵)

ترک نماز باعث حبط عمل

قال رسول الله – صلى الله علیه وآله -:من ترک صلاته حتى تفوته من غیر عذر فقد حبط عمله ؛
کسى که نمازش را بدون عذر ترک کند (نخواند) تا وقت آن بگذرد، عمل او نابود شده است .
(بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۳٫ میزان الحکمه ، ج ۵، ص ۴۰۳)

فاصله کفر و ایمان

قال رسول الله – صلى الله علیه وآله -:بین العبد و بین الکفر ترک الصلاة ؛
فاصله کفر و بندگى ترک نماز است .
(بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۲٫ میزان الحکمه ، ج ۵، ص ۴۰۳)

مورد لعن واقع شدن

قال رسول الله – صلى الله علیه وآله -: تارک الصلاة ملعون فى التوراة ملعون فى الانجیل ملعون فى الزبور ملعون فى القران ملعون فى لسان جبرئیل ملعون فى لسان میکائیل ملعون فى لسان اسرافیل ملعون فى لسان محمد ؛
ترک کننده نماز در تورات و انجیل و زبور و قرآن مورد لعنت قرار گرفته و به زبان جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و محمد (ص ) ملعون است .
(انوار الهدایة ، ص ۱۹۷، الحکم الزاهره ، ص ۲۹۴)

دین و بى نمازى

قال رسول الله – صلى الله علیه وآله – :اما الصلاة فلا خیر فى دین لا صلاة فیه ؛
دینى که در او نماز نباشد، فایده و خیرى ندارد (خیرى در آن نیست ).
(سیره ابن هشام ، ج ۳ – ۴، ص ۵۰۴)

کفرو ترک نماز

قال رسول الله – صلى الله علیه وآله -:ما بین المسلم و بین ان یکفر الا ان یترک الصلاة الفریضة متعمدا او یتهاون بها فلا یصلیها؛
فاصله بین مسلمان و بین کفرش چیزى جز ترک نماز واجب نیست که یا عمدا ترک نماید و اصلا قبول نداشته باشد و یا از بى اعتنایى نماز نخواند.
(بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۱۶٫ میزان الحکمه ، ج ۵، ص ۴۰۲)

ترک نماز و هنگام مردن

قال رسول الله – صلى الله علیه وآله -:من ترک صلوة لایرجو ثوابها و لایخاف عقابها فلاابالى ایموت یهودیا و نصرانیا او مجوسیا ؛
کسى که نماز را ترک کند، امید به پاداش نمازش نمى باشد و از عذاب آن نیز ترسناک نیست ، پس باکى نیست که یهودى بمیرد، یا نصرانى ، یا مجوسى .
(بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۳٫ میزان الحکمه ، ج ۵، ص ۴۰۳ )


سایت رهبران شیعه :  وبلاگ محمد رز راستین

امیرحسین مدنی بازدید : 353 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

«تارک الصلاه قلبی سنگ ، و دلی بی رحم دارد».
ترک نماز از گناهانی است که قران کریم بر آن وعده عذاب داده است. چنانچه در سوره مدثر می فرمایند: «بهشتیان از دوزخیان می پرسند چه چیز شما را به دوزخ کشانید. جهنمیان در پاسخ می گویند ما از نمازگزاران نبودیم و بیچارگان را طعام نمی دادیم و با اهل باطل داخل شدیم و روز جزا را انکار می کردیم.
و همچنین در سوره ماعون به کسانی که نماز را سبک می شمارند اشاره شده است «الذین هم عن صلاتهم صاهون» پس از انبیاء و صالحین جماعتی در رسیدند که از فرط و شدت غفلت و جهالت نماز را  ترک کردند و شهوات را پیروی کردند. پس زود است که این جماعت برسند به « غی» نام وادی است در جهنم که عذابش شدیدتر از سلیر طبقات دوزخ است. از ابن عباس منقول است که در آن ماریست که طولش شصت سال و عرضش سی سال راه است و از وقتی که آفریده شده دهان باز نموده و نمی کند مگر برای بلعیدن تارک الصلاه و خورندگان شراب.
در سوره زمر می فرماید:«نماز را بپا دارید و از شرک آورندگان نباشید. در این آیه اشاره شده است به اینکه ترک کننده نماز با بت پرست و مشرک برابر است.

 

مرحوم سيّد بن طاووس در كتاب فلاح السّائل آورده است :

 

روزى حضرت صدّيقه كبرى ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها به محضر مبارك پدر بزرگوار خود، رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد؛ و اظهار داشت : اى پدر جان ! جزاى آن دسته از مردان و يا زنانى كه نماز را سبك مى شمارند، چيست ؟

 

پيامبر خدا صلوات اللّه عليه فرمود: دخترم ، فاطمه جان ! هركس نماز را سبك شمارد و به شرائط و دستورات آن بى اعتنائى نمايد، خداوند او را به پانزده نوع عقاب ، مجازات مى گرداند:
شش نوع آن در دنيا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن ، سه نوع در قبر و سه نوع ديگر در قيامت آن هنگامى كه از قبر بر انگيخته شود خواهد بود.

 

اما شش بلای دنیوی:

1-خداوند برکت از عمرش بر می دارد.
2-خداوند برکت از روزیش بر می دارد.
3-از چهره اش نشانه نیکوکاران برداشته می شود.
4-هر کار خیری کند پذیرفته نمی شود و پاداشی ندارد.
5-دعایش مستجاب نمی شود.
6-از دعای نیکوکاران بهره ای ندارد.

و اما سه بلای که در هنگام مردنش می باشد:

1-با ذلت و خواری می میرد
2-با تشنگی می میرد.
3-با گرسنگی از دنیا می رود.
و حالت عطش او گماشته می شود که او را فشار دهد و اذیت کند.

سه بلا که در قبر می رسد:

1-ملکی در قبر به او گماشته می شود که او را فشار دهد و اذیت کند.
2-قبر برایش تنگ می شود «فشار قبر»
3-قبرش تاریک و در ظلمت است و همچنین وحشتناک.

سه بلایی که در قیامت است:

1-ملکی او را به صورت می کشاند.
2-در حسابش سختگیری می شود.
3-خداوند نظر به او نمی کند و او را پاکیزه نمی کند و برایش عذاب دردناکی است.

حضرت امام صادق می فرماید:

نخستین عملی که در روز قیامت از آن باز خواست می شود نماز است. نماز اگر پذیرفته شد اعمال دیگر هم پذیرفته می شود و اگر پذیرفته نشد کارهای دیگر پذیرفته نیست.

از پیامبر پرسیدن بزرگترین عملی که بندگان به پروردگار خود به سبب آن نزدیک می شوند چیست؟
حضرت فرمود پس از شناسایی خدا و پیغمبر و اما با فضیلت تر از نماز اول وقت نمی شناسیم.
پیامبر اکرم می فرماید:

هنگامی که قیامت بر پا می شود موجودی از جنس عقرب از دوزخ بیرون می آید که سرش در آسمان هفتم و دمش زیر زمین و دهانش از شرق تا غرب است و می گوید کجایند کسانی که با خدا و رسولش جنگ کننده بودند. پس جبرئیل نازل می شود و می گوید چه کسانی را می خواهی؟

1-ترک کننده نماز
2-منع کننده زکات
3-خورنده ربا
4-شرابخوار
5-کسانی که در مسجد حدیث دنیا می کنند یعنی غیبت و تهمت مسلمانان می کنند.

و نیز می فرماید: در جهنم یک وادی و سرزمینی است که از شدت عذاب آن جهنمیان هر روز هفتاد هزار مرتبه ازآن می نالند و در آن خانه ای از آتش است و در خانه چاهی از آتش و در آن چاه تابوتیست که در آن ماریست که هزار سر دارد و در هر سری هزار دهان و در هر دهان هزار نیش و طول هر نیش هزار زرع است کسی از اصحاب انس گفت یا رسول الله این عذاب برای کیست ؟ فرمود: برای شرابخور و ترک کننده نماز.

امیرحسین مدنی بازدید : 1249 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

تأثیر عمیق حق الناس در عذاب برزخ و قیامت

دین و مذهب | تأثیر عمیق حق الناس در عذاب برزخ و قیامت حق الناس شامل تمام حقوقی می شود که انسان ها بر یکدیگر دارند و به دو قسم مالی و آبرویی منقسم می شود.
 

یادآوری مرگ و قیامت

از جمله عوامل کنترل کننده و مانع سقوط انسان، یاد مرگ و یاد معاد می باشد که طی چند جلسه گذشته، به اختصار پیرامون برخی از منازل آن سخن گفتیم. توجه به حالت احتضار و یادآوری وقایع درون قبر و نیز عالم برزخ، می تواند مانعی برای سقوط انسان در دره تباهی و غفلت باشد.

یادآوری مسأله مرگ در طول شبانه روز، به مرور می تواند انسان را بیدار کرده، او را از انحراف نجات دهد. علمای علم اخلاق تأکید فراوانی بر یاد مرگ داشته اند و این نوع تفکر را برای نجات از غرق شدن در مادیات و امور دنیوی، بسیار مهم و با ارزش می شمرند.


احتیاج اموات به خیرات بازماندگان

یکی از وظایف سنگین انسان، بودن به یاد گذشتگان و رفتگان است. انسان ها تا وقتی در این دنیا زندگی می کنند، می توانند برای رفتگان خود، خیرات و مبرات بفرستند. کار نیک زنده ها، موجب نجات مردگان است و در نتیجه، دعای خیر آنها را برای انسان به همراه دارد. این یادآوری و به فکر بودن، برای همه فرزندان نسبت به والدین و خویشان، لازم و ضروری است. مثلاً اگر کسی از دنیا برود که نعوذ بالله حق الناس یا ظلمی بر گردن داشته باشد، فرزندان و بازماندان او موظفند که آن حق را ادا کنند. مردگان از زندگان توقع دارند و باید به یاد آنها بود.

مرحوم محدث قمی در آخر کتاب شریف مفاتیح الجنان می فرماید:

خواب شخصیت بزرگی را دیدم، او گفت: شما را به خدا، لاأقل این استخوان هایی که پیش گربه و سگ ها می اندازید، به یاد ما و برای ما بیندازید.

تأثیر حق الناس در عذاب برزخ و قیامت

از جمله عواملی که حسابرسی انسان را با شدت و سختی مواجه می کند، حق الناس است. از این جهت در آموزه های دینی، ضایع کردن حقوق دیگران، بسیار مذمت شده است.[1] حق الناس در عالم برزخ قابل گذشت نیست و حتی افراد نیکوکار را هم معذب خواهد کرد. خداوند متعال، از حق الناس، ولو کم باشد،نمی گذرد. در روایات می خوانیم که خداوند متعال ممکن است از حق الله بگذرد، اما به عزت و جلال خود سوگند خورده است که از حق الناس نخواهد گذشت:

«إن الله تبارک و تعالى إذا برز لخلْقه أقْسم قسماً على نفْسه فقال و عزتی و جلالی لا یجوزنی ظلْم ظالمٍ و لوْ کفٌ بکفٍ و لوْ مسْحهٌ بکفٍ و لوْ نطْحهٌ ما بیْن الْقرْناء إلى الْجماء فیقْتص للْعباد بعْضهمْ منْ بعْضٍ حتى لا تبْقى لأحدٍ على أحدٍ مظْلمهٌ ثم یبْعثهمْ للْحساب‏»[2]

حق الناس شامل تمام حقوقی می شود که انسان ها بر یکدیگر دارند و به دو قسم مالی و آبرویی تقسیم می شود. حق الناس مالی به معنای از بین بردن اموال مردم، تصرف عدوانی در اموال ایشان، غصب و امثال آن است. حق الناس آبرویی نیز نظیر غیبت، تهمت، شایعه پراکنی و نقل قول بی اساس است که موجب آبروریزی دیگران می شود.

عذاب ناشی از اعمالی که شبهه حق الناس دارد

حق الناس؛ مالی یا آبرویی؛ بسیار حائز اهمیت است و روایات فراوانی راجع به آن وجود دارد. اهمیت و حساسیت حق الناس به قدری است که حتی افکاری که شبهه حق الناس دارد نیز در برزخ انسان را معذب خواهد کرد. در روایتی آمده است: یک قاضی مقدس و بسیار عابد از دنیا رفت. او حقی را ناحق نمی کرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مۆمن و متقی بوده است و از این رو همسرش یقین داشته که وی بهشتی است. وقتی زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچه روی صورت او را کنار زد، دید ماری از بینی او بیرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از این وضعیت عجیب ترسید. هنگام شب، شوهر خود را در خواب دید و از آنچه رخ داده بود سۆال کرد و گفت: تو که انسان خوبی بودی! پس این مار چه بود؟ قاضی جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزی برادر تو با کسی نزاع داشت. برای حل مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. ـ نه اینکه العیاذبالله ناحقی باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد ـ البته نتیجه حکمیت به نفع برادرت شد و من از این امر خوشحال شدم و با اینکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم![3] همین که قاضی در دل بین دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در برزخ مجسم شده و موجب آزار او گردیده است.

ضرورت پرهیز از حق الناس آبرویی

حق الناس فقط در مال نیست، بلکه حق الناس آبرویی بسیار مهم تر است. کسی نمی تواند آبروی دیگران را ببرد، به راحتی غیبت کند، با تهمت زدن، وجهه اجتماعی و یا سیاسی افراد را خراب کند، و انتظار داشته باشد مورد شفاعت اهل بیت «سلام الله علیهم» نیز واقع گردد. متأسفانه در جامعه فعلی، بسیاری از حرف های رایج، خصوصاً در مسائل سیاسی و اجتماعی، تهمت و یا غیبت است. پاسخ گویی به این نوع گناهان در برزخ و قیامت، برای انسان سخت خواهد بود و عذاب سخت الهی را به دنبال دارد.

در روایات آمده است که اگر کسی به دیگری تهمت بزند، در روز قیامت روی تلی از چرک و خون قرار می گیرد تا حسابرسی خلایق تمام شود. سپس او را به جهنم می برند و فریاد جهنمیان از حضور این شخص بلند می شود.

برای رهایی از حق الناس، انسان باید در این دنیا به فکر باشد. حق الناس بسیار مشکل است و سختی های آن از هنگام مرگ شروع می شود و تا قیامت و پس از آن تا خدا، خدایی می کند، گریبان انسان را خواهد گرفت، مگر آنکه جداً مورد شفاعت قرار گیرد.

شفاعت بر برزخ یا قیامت؟

در خصوص شفاعت نیز قبلاً مکرراً گفته ایم که شفاعت، لیاقت می خواهد و معلوم است کسی که حق الناس دارد، لیاقت بهره مندی از شفاعت اهل بیت «سلام الله علیه» را نخواهد داشت. ضمن اینکه در برخی روایات، از قول اهل بیت «سلام الله علیهم» آمده است که شفاعت را برای قیامت بگذارید و در عالم برزخ، باید خود پاسخگوی اعمالتان باشید. لذا مواظبت از حق الناس، برای هر فردی لازم و ضروری است.

بروز و ظهور اعمال دنیوی در برزخ

قرآن کریم در آیات متعددی هشدار می دهد که آنچه بندگان در برزخ یا قیامت می بینند، خودشان از پیش برای خود فرستاده اند: «ذلک بما قدمتْ أیْدیکمْ»[4]
خداوند متعال، چرکی و خونی خلق نکرده است، بلکه تهمت ها و سایر اعمال ناشایست انسان، این گونه بروز و ظهور می یابد. هر کار زشتی که انسان در دنیا انجام می دهد، غل و زنجیری بر گردن او خواهد بود و هرچه گناه بزرگ تر باشد، بر این غل و زنجیر افزوده می شود. به تعبیر قرآن کریم، گاهی به هفتاد زراع می رسد و هرچه گناهان بیشتر شود، آتشین تر و سوزنده تر می گردد:

«ثم فی‏ سلْسلهٍ ذرْعها سبْعون ذراعاً فاسْلکوه»[5]

بسیاری از کارها نیز گرچه ممکن است از نظر انسان گناه نباشد یا رفتار عادی جلوه کند، ولی تجسم آن در قبر و برزخ، برای انسان ناگوار است. مثلاً بداخلاقی و تندی در خانه و سرد کردن محیط خانواده، چه از طرف مرد و چه از جانب زن ـ فشار قبر را در پی دارد.

خداوند رحمان فشار قبر ندارد، بلکه برخورد سرد در خانواده، موجب به وجود آمدن این فشار و سختی شده است.

قرآن کریم می فرماید:

«بلى‏ منْ کسب سیئهً و أحاطتْ به خطیئته فأولئک أصْحاب النار همْ فیها خالدون»[6]

آن کسانی که برای خودشان مار و عقرب و غل و زنجیر و آتش جهنم تهیه کرده اند، در برزخ گرفتار آتش و غل و زنجیرهای آهنین و مار و عقرب می شوند که خود از پیش فرستاده اند و به قدری به آنان بد می گذرد که یک ساعتش، میلیون ها ساعت و یک شبانه روزش، میلیون ها شبانه روز است. فریادرسی هم ندارند، فریادرس آنها همان عذابی است که آنان را احاطه کرده است.

قرآن کریم می فرماید: آتشی که انسان ها برای خود تهیه کرده اند، تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. در قیامت اگر کسی با آن عذاب ها پاک شده باشد، یا مورد شفاعت واقع شود، نجات می یابد و الا باز در همان دود و هرم جهنم، مخلد می شود:

«بلى‏ منْ کسب سیئهً و أحاطتْ به خطیئته فأولئک أصْحاب النار همْ فیها خالدون»

ثمره شگرف خدمت به خلق خدا در برزخ

در مقابل گناه بزرگ حق الناس، عبادت خدمت به خلق خدا قرار دارد. خدمت به خلق خدا، اعم از انسان ها یا سایر موجودات، به طرز شگفت آوری در نجات انسان در برزخ و قیامت مفید و مۆثر است. اگر کسی می خواهد در برزخ نجات پیدا کند، باید خدمت به مخلوقات را سرلوحه کارهای خود قرار دهد.

علامه مجلسی«ره» با آن مقامات بلند علمی و معنوی و خدمات فراوانی که به اسلام و مسلمانان کرده است و اکنون در محضر رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلم» است، وقتی به خواب مرحوم جزائری آمد، فرمود: دو چیز خیلی برای من نفع داشت. یکی اینکه روزی از کوچه های یهودی نشین اصفهان رد می شدم و سیبی در دست داشتم. دیدم یک کودک در آغوش مادرش، آن سیب را دیده و برای آن ذوق کرد. من نیز آن سیب را به او دادم. این عمل، یعنی خوشحال کردن آن کودک که ظاهراً یهودی هم بوده است، برای علامه مجلسی بسیار مفید واقع شده است. یعنی آن عمل به ظاهر کوچک و ناچیز، ارزش و فایده فوق العاده ای نزد اهل ملکوت و در برزخ داشته است.

علامه مجلسی در خصوص دومین عملی که در راحتی برزخ او تأثیر داشته، می فرماید: روزی به مسجد می آمدم و تگرگ تندی گرفت. دیدم یک بچه گربه زیر تگرگ است و راه نجاتی ندارد، دلم برای او سوخت و بچه گربه را زیر عبای خود گرفتم تا تگرگ تمام شد و سپس او را رها کردم. کمک به این بچه گربه نیز برای من بسیار سودمند بود.

بنابر این هر کس به هر اندازه می تواند باید به خلق خدا خدمت کند و به سادگی از کنار کمک به دیگران، رد نشود. حتی در برخی اخبار و روایات نقل شده است: فردی به خاطر آزار یک گربه و گرسنگی و تشنگی دادن به او، جهنمی شد و دیگری به خاطر آب دادن به یک سگ تشنه، لایق بهشت گردید.

انسان باید همیشه از خداوند متعال بخواهد که راه نجاتی برای او قرار دهد و در مسیر خدمت به خلق گام بردارد:

«و الذین جاهدوا فینا لنهْدینهمْ سبلنا»[7]

و کسانى که در راه ما کوشیده‏اند، به یقین آنها را به راه‏هاى خود هدایت مى‏کنیم.

 

پی نوشت ها:

1. ر.ک: سیر و سلوک؛ توبه، صص 207 - 185

2. الکافی، ج 2، ص 443

3. الکافی، ج 7، ص 410

4. آل عمران / 182

5. الحاقه / 32

6. بقره / 81

7. عنکبوت / 69

 

  منبع : تبیان
امیرحسین مدنی بازدید : 621 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)




حق الناس

ابو الصلت هروی(مشهور به خواجه اباصلت) نقل می‌کند: در جمعه آخر شعبان به خدمت حضرت رضا علیه الصلوة والسلام رسیدم، آن حضرت فرمود: ای ابو الصلت اکثر ماه شعبان گذشته و اینک جمعه آخر آن است، باید در باقیمانده این ماه کوتاهی‌های گذشته‌ات را تلافی کنی. بنابرین دعا و استغفار و تلاوت قرآن زیاد بکن.

بعد نکته مهم دوم را فرمود: «و توبه کن از گناهان خود به سوی خدا تا آن که چون ماه رمضان برسد خود را برای خدا خالص گردانیده باشی» و بعد برای این که توبه درست بشود فرمود: «و مگذار گناهی که می‌کردی مگر آن که ترک کنی آن را»

در ادامه درباره سبک‌بار شدن به نکته سومی اشاره فرمود: «و مگذار در گردن خود امانت و حق کسی را مگر آن که ادا کنی» آنگاه به کارهای اخلاقی پرداخت که می‌تواند قدم مهمی در تصفیه آدمی برای ماه رمضان باشد: «و مگذار در دل خود کینه کسی را مگر آن که بیرون کنی.»

ما باید قبل از ماه رمضان یک تصفیه انجام بدهیم تا بتوانیم به درستی وارد ماه رمضان شویم. از جمله شخص باید خمس مالش را سر وقت بپردازد. این پرداخت خمس یک تصفیه مالی خواهد بود. اموال آدمی پاک و طاهر می‌شود.

قضای نمازهای از دست رفته هم یک نوع دیگر از تصفیه است. نوجوان در اوایل تکلیف ممکن است بسیاری از مسایل وضو و غسل و نمازش را درست نداند، و به این دلیل نماز او ناقص و نادرست انجام بگیرد، و قضای آن نمازها به گردن او باشد. اگر فکر می‌کنید نماز قضا دارید، از همین الان شروع کنید، و نماز قضاهایتان را بخوانید. اگر روزی یک شبانه‌روز نماز قضا بخوانید، وظیفه‌تان را انجام داده اید.

اگر از لحاظ مالی با کسی خرده‌ حسابی دارید، باید بپردازید. اگر دعوا و اختلافی پیدا کرده‌اید، اختلاف را حل کنید. این هم یک تصفیه مهم است. اگر به کسی در حضور یا پشت سرش چیزی گفته‌اید که درست نبوده، غیبت بوده یا تهمت، تمسخر یا توهین حساب می‌شده است، از او حلالیت بطلبید، و او را به هر نحو از خودتان راضی کنید!

امام فرمود حق کسی در گردن نماند، نماز و زکات و خمس حق خدای متعال هستند. غیبت و تهمت و امثال آن‌ها حق مردم است. این‌ها باید همه ادا شوند. اگر انسان خودش را این گونه به درستی تصفیه و پاکسازی کند، ماه رمضانش درست می‌شود.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وقتی برای كسی دعا می كرد می فرمود : خدایا به وی بركت عطا كن ولی دادن مال فراوان را مطرح نمی كرد

اهمیت حق الناس

گاهی پرسیده می شود منظور از حق الناس چیست زیرا خیلی عام و فراگیر است. شاید بتوان حق الناس را به 3 شاخه تقسیم كرد:

1) حق طبیعی، یعنی هر كس دارای حق طبیعی است و اگر انسانی این حق را از كسی بگیرد حق وی را پایمال كرده است. حقوق طبیعی مثل: حق امنیت، حق آزادی مثلا كودكی در خانواده خود می خواهد آزادانه تنفس كند اما پدر با استعمال دخانیات مانع این حق می شود. در اصل حق تنفس كه حقی  طبیعی است مورد تجاوز قرار گرفته است.

خداوند در قرآن بیان كرده ما شب را باعث آرامش قرار دادیم. اگر در هنگام شب با عملی مانع آرامش خاطر دیگران شویم حق طبیعی استراحت آنها را پایمال كرده ایم و حق الناس بر گردن داریم.

در میان مردم تا صحبت از حق الناس می شود فورا اذهان به سمت حقوق مالی هدایت می شود. در اصل حق مالی یك بخش از حق طبیعی است، اگر كسی حقوق طبیعی دیگران را سلب كرد این بخشی ار حق الناس است. در واقع همان حقوقی كه بسیاری از آنها را خداوند برای مردم قرار داده است.

قسم دوم ، حقوق موضوعه است یعنی مجموعه قواعد مدنی، نظامی و سیاسی كه قانون گذار وضع می كند . بسیاری از حقوق ریشه در قرآن و حدیث ندارد بلكه قوانین موجب وضع آن می شود.

2) قانون است كه هنگام سبز بودن چراغ راهنما عابر پیاده وظیفه دارد بایستد ، اگر كسی این قانون را رعایت نكرد در اصل سلب حقوق كرده است.

3) حقوق دینی است، حقوقی كه شرع مقدس قرار داده مثل زكات كه حق فقرا است. انسانی كه این حق را نمی پردازد در اصل به فقرا لطمه وارد می كند یا خمس كه خداوند فرموده یك پنجم اموال خود را برای مصارفی كه وجود  دارد ، داده شود نمی دهد .
حق الناس

حق الناس کوچک و بزرگ ندارد

در باب حق الناس تفاوت نمی كند حق كوچك باشد یا بزرگ، طرف انسان كودك باشد یا بزرگسال. طولانی ترین آیه قرآن در باب حق الناس است یعنی در سوره بقره آیه 282 در مورد قرض می باشد كه چطور قرض داده شود تا حق كسی پایمال نگردد.

در حق الناس دو نكته دارای اهمیت است:

ا) حق، كوچك و بزرگ، خرد و كلان ندارد. آمده است كه فردی نماز شب را ترك نمی كرد مدتی از این عمل غافل شد بسیار اندوهگین بود. شبی خواب دید، در عالم رویا به او گفتند: كسی كه لذت خرمای حرام بچشد چگونه می خواهد لذت شب زنده داری را احساس كند، از خواب پرید و به فكر فرو رفت، به یاد آورد روزی هنگام خریدن خرما یكی از خرماها نارس بود. آن را كنار گذاشت و خرمای رسیده ای جایگزین كرد. به نزد خرما فروش رفت و حلالیت طلبید و مجدد توفیق نماز شب را پیدا كرد.

2) تفاوتی بین زن ، مرد، اولاد وجود ندارد. اگر حق كودكی هم سلب شود حق الناس است.

اگر ذائقه سالمی نداشته باشیم لذت هیچ غذایی را نخواهیم فهمید. ذائقه آدمی كه با حق الناس بازی می كند خراب می شود یعنی دیگر لذت نماز خواندن را احساس نمی كند

آثار و پیامدهای حق الناس

در روایات آثار عدم رسیدگی به حقوق مردم یا حبس حقوق به دو بخش تقسیم شده است: بخشی از این آثار دنیوی است و بخشی دیگر مربوط به برزخ و آخرت است.

محرومیت از بركت رزق

نقل شده حاكمی فردی را به عنوان محتسب كه معادل امروزی آن بازرس و تعزیرات است برگزید تا به بازار رود و اجازه ندهد كسی كم فروشی كند. به اولین مغازه كه گندم می فروخت رفت و گفت: پنج كیلو گندم بدهید، گندم فروش غافل از اینكه او محتسب است مقداری شن به گندم اضافه كرد. علت كارش را جویا شد پاسخ داد: چرخ زندگی نمی چرخد. نزد فرد دیگری رفت كه شن را از گندم جدا می كرد سپس می فروخت . علت را پرسید گفت: مردم دعا كنند.

درباره مخارج زندگی وی سوال كرد گفت: الحمدالله عالی است و نزد حاكم رفت ، وقایع را شرح داد. حاكم گفت: این شهر محتسب نمی خواهد زیرا آن كسی كه در مالش حرامی راه می دهد، بركت و رزق خود را از دست می دهد و آنكه درست عمل می كند بركت در رزقش زیاد می شود.
حق الناس

یكی از آثار حق الناس این است كه بركت از زندگی انسان سلب می شود. در قرآن دو آیه در باب افزایش رزق آمده است. یكی در مورد مومنین و دیگری در مورد كافران. در مورد مومنین می فرماید: ولو ان اهل القری آمنوا و تقوا، اگر مردم ایمان آورند و تقوا پیشه كنند لفتحنا علیكم بركات، به آنها رزق و بركت می دهیم اما در مورد كافران می فرماید: فلما نسوما ذكروا. آنانی كه ما را فراموش می كنند فتحنا عیهم ابواب كل شی ما همه چیز به آنها می دهیم اما دادن بركت را بیان نمی كند.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وقتی برای كسی دعا می كرد می فرمود: خدایا به وی بركت عطا كن ولی دادن مال فراوان را مطرح نمی كرد.

سلب لذت عبادت

نكته مهم آن است كه حق الناس لذت عبادت را از آنان سلب می كند. پسر مرحوم حاج شیخ عباس قمی نقل می كردند چهل سال به یاد دارم كه ایشان یك ساعت قبل از اذان صبح بر می خاست و ما با صدای هق هق شبانه پدر از بستر بلند می شدیم. شبی دعوت به باغی شدیم، شام خوردیم و شب در همان باغ خوابیدیم، پدر آن شب نه برای نماز شب و نه برای نماز صبح بیدار نشد. زمانی كه برخاست پنج دقیقه به طلوع آفتاب مانده بود و خلاصه نماز را خواندند ولی بسیار ناراحت بودند، وقتی به منزل بازگشتیم پدر به تحقیق پرداخت كه صاحب اصلی باغ را بشناسد و متوجه شد باغ متعلق به رباخوارترین فرد در آن شهر و معروف به بانك بعد از ظهر است. كسانی كه مشكل در پرداخت بدهی دارند بعد از ظهرها نزد این فرد، در این باغ می آیند و از او پول نزول می گیرند. پدر تا چهل شب موفق به خواندن نماز شب نشدند.

طولانی ترین آیه قرآن در باب حق الناس است یعنی در سوره بقره آیه 282 در مورد قرض می باشد كه چطور قرض داده شود تا حق كسی پایمال نگردد

امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند: خدایا شیرینی عبادتت را به من بچشان. به عبارت دیگر اگر ذائقه سالمی نداشته باشیم لذت هیچ غذایی را نخواهیم فهمید. ذائقه آدمی كه با حق الناس بازی می كند خراب می شود یعنی دیگر لذت نماز خواندن را احساس نمی كند.

روایت از امام صادق(علیه السلام) داریم مبنی بر اینكه اگر كسی اراده كرد دعایش زود مستجاب شود، كسب خود را باید پاكیزه كند.

اسیر شدن در برزخ

روایت داریم حق الناس در برزخ انسان را اسیر می كند مثلا یك سوم فشار قبر متعلق به غیبت است .

عدم گذشتن از پل صراط

در روایت هست كه خداوند بر روی پل صراط كمینی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.

رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: بیچاره ترین مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحرای محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب یمین قرار  گیرد اما زمانی كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جویا می شود و می شنوند كه حقوق آنها را پایمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گویند: حلالیت بگیر یعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی این كار را می كنند متوجه می شوند دیگر هیچ چیز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پیامبر بیچاره ترین بنده ها هستند.

به امید آنکه در این روزهای پایانی خود را تصفیه کرده و برای ورود به ماه رمضان آماده شویم.

منبع:http://1quran.blogfa.com

امیرحسین مدنی بازدید : 651 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

حق الناس یعنی چه؟

 

 

 


حق‌الناس یعنی حساب و کتابی که در آن با مردم طرفیم. بدهی که به مردم داریم. حق‌الناس مصادیق مختلفی دارد. یکی از مصادیق حق‌الناس همسایگان می‌باشد که شاید از نظر ما خیلی پیش‌پاافتاده باشد. ما لازم نیست دنبال چیزهای عجیب و غریب در بحث حق‌الناس باشیم. اگر این سه شب احیا، مناجات کردیم و نماز خواندیم و اگر این روزهای ماه مبارک را روزه می‌گیریم، اثر این روزه و نماز باید در زندگی ما مشخص شود.

 


حق الناس

جمله‌ای از امام موسی صدر

ایشان می‌گویند: دین پیش از اینکه توشه‌ای برای آخرت ما باشد، والاترین وسیله برای زندگیست. اگر نماز و روزهء من زندگی امروزم را درست و اصلاح نکند و در رفتارم تأثیرگذار نباشد، معلوم نیست برای آخرتم هم خاصیتی داشته باشد. یک مثال عینی می‌زنم. اگر من نوعی در مجلس احیا دعا کردم، نماز خواندم و به درگاه خدا گریه کردم ولی در رانندگی مراعات مردم را نکنم، حتماً یک جای کار می‌لنگد. من از رانندگی مثال می‌زنم تا کسی فکر نکند می‌خواهیم راجع به حق‌الناس از چیزهای عجیب و غریب و آسمانی حرف بزنیم. نخیر. مسائل عجیب و غریب را رها کن و در زمین درست و صحیح زندگی کن. این زبان حال دین است. دین آمده است که ما را برای زندگی روزمره اصلاح کند. اگر می‌خواهید در آسمان اتفاقی بیافتد باید از زمین شروع کنید! در ارتباط با همسایه، پدر و مادر، در رانندگی، در خرید و فروش باید مسائلی را رعایت کنیم. اگر نماز، نماز باشد در رانندگی من خودش را نشان می‌دهد. در حرف زدن من تأثیر می‌گذارد و من دیگر نمی‌توانم حرف زشت به زبان بیاورم. نمی‌توانم با دیگران با بی‌احترامی صحبت کنم. نمی‌توانم راحت غیبت کنم و تهمت بزنم. نماز و روزهء من باید در همسرداری و برخورد با پدر و مادر و در برخورد با همکاران و در رفتار من در جامعه، خودش را نشان دهد. آدم دین‌دار باید فرقی با آدم بی‌دین داشته باشد. ظواهر دینی که خیلی هم اهمیت دارند و گاهی بحث حلال و حرام خدا برای آن‌ها مطرح می‌شود، مقدمه‌اند برای اینکه من در دایرهء عمل درست رفتار کنم.

دین پیش از اینکه توشه‌ای برای آخرت ما باشد، والاترین وسیله برای زندگیست. اگر نماز و روزهء من زندگی امروزم را درست و اصلاح نکند و در رفتارم تأثیرگذار نباشد، معلوم نیست برای آخرتم هم خاصیتی داشته باشد

 

در روز قیامت حق‌الناس در حیطهء بخشش خداوند نیست. باید با خود شخص مسئله را حل کنیم. اگر ماشین کسی را خط انداختیم نمی‌توانیم از خدا بخواهیم که ببخشد. اگر کسی در خانهء وقفی نشسته است، باید پول آن را بپردازد. این شخص نمی‌تواند شب احیا گریه کند که خدایا ببخش.

افرادی نزد پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) آمدند و گفتند: و قد قیل له ان فلانة تصوم النهار و تقوم الیل و هی سیئة الخُلق تُؤذی جیرانها بلسانها؛ پیامبر در جواب فرمودند: لا خیرَ فیها، هی من اهل النّار. گفتند فلان خانم هر روز روزه است و هر شب نماز می‌خواند در حالی که بداخلاق است و همسایگانش را با زبانش آزار می‌دهد. پیامبر فرمودند خیری در او نیست. او از اهل جهنم است.

حُرمة الجار علی الإنسان کَحُرمة اُمّه، حرمت همسایه بر انسان، مثل حرمت مادر انسان است. من با همسایه‌ام چه برخوردی می‌کنم؟ گاهی من اصلاً همسایه‌ام را نمی‌شناسم

 

طرف نماز می‌خواند، بخواند، روزه می‌گیرد، بگیرد. حجاب جزء احکام قطعی است اما اگر کسی حجاب داشته باشد و دیگران را اذیت کند، این فرد اهل جهنم است. این حرف پیامبر است نه حرف من. در اینکه بی‌حجابی اشتباه و گناه است شکی نیست. اما این حرف صریح پیامبر است. دین آمده است که زندگی ما را درست کند. ظاهر دین مقدمه‌ای است برای حقیقت عمل. شاید شبهه‌ای پیش بیاید که در کل دنیا حق‌الناس‌های خیلی بزرگی انجام می‌شود که رفتار من با همسایه‌ام به عنوان حق‌الناس در آن‌ها اصلاً به چشم نمی‌آید.

افرادی نزد پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) آمدند و گفتند: و قد قیل له ان فلانة تصوم النهار و تقوم الیل و هی سیئة الخُلق تُؤذی جیرانها بلسانها؛ پیامبر در جواب فرمودند: لا خیرَ فیها، هی من اهل النّار. گفتند فلان خانم هر روز روزه است و هر شب نماز می‌خواند در حالی که بد اخلاق است و همسایگانش را با زبانش آزار می‌دهد. پیامبر فرمودند خیری در او نیست. او از اهل جهنم است

 

فردای قیامت بازخواست می‌شویم!

در اینکه هر کسی به اندازهء مسئولیتی که بر عهده دارد، فردای قیامت بازخواست می‌شود شکی نیست. منتها منی که دو نفر کارمند زیر دستم کار می‌کنند باید با همان دو نفر خوب برخورد کنم و کسی که مدیر کل است جور دیگری مسئولیت دارد.

یکی از مشکلات ما در کشور این است که هر کسی تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازد. من به اندازهء خودم باید درست عمل کنم. چکار به بقیه دارم؟ اگر من هم بد عمل کردم دقیقاً مثل کسی می‌شوم که به او بد و بیراه می‌گویم چون فلان حق را ضایع کرده است. من به اندازهء خودم فردای قیامت جوابگو هستم و کسی که مسئولیت بیشتری دارد به سهم خودش باید جوابگو باشد. در کتاب شریف میزان‌الحکمه فقط هشت صفحه در باب همسایه نوشته است که من سعی می‌کنم روایاتی از آن را فقط بخوانم. در روایتی از پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) است که فرمودند: با همسایه‌ات درست رفتار کن تا مؤمن باشی. پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) فرمودند: جبرئیل از طرف خدا آنقدر به من سفارش همسایه را کرد، که منتظر بودم بگوید همسایه از همسایه ارث می‌برد.

حق همسایه

بالاتر از این در روایات آمده است:حُرمة الجار علی الإنسان کَحُرمة اُمّه، حرمت همسایه بر انسان، مثل حرمت مادر انسان است. من با همسایه‌ام چه برخوردی می‌کنم؟ گاهی من اصلاً همسایه‌ام را نمی‌شناسم.

همین مسئله که همسایه‌ها با هم ارتباطی ندارند از دیدگاه بعضی افراد نکتهء مثبت یک مجتمع مسکونی تلقی می‌شود. در روایت داریم اگر همسایه داری کنید رزقتان زیاد می‌شود. من اگر با همسایه بدرفتاری کنم کاسبی‌ام به مشکل برمی‌خورد. این خیلی عجیب است. می‌گوییم چرا مرگ‌های ناگهانی زیاد شده است. کمی فکر کنیم که این طرز برخورد ما با هم، شاید یکی از دلایل این‌گونه اتفاقات باشد. برخورد بد بچه با والدین، همسایه با همسایه و... همه در زندگی ما تأثیرگذارند. در روایت است که فرمودند: حُسن الجوار یُعمر الدیار و یزید فی الأعمار، همسایه‌داری نیکو، شهرها را آباد و عمرها را طولانی می‌کند.

در روایت آمده است: ما تأکدت الحُرمَة بمثل المصاحبة و المُجاورة، یعنی هیچ چیز بیشتر از حرمت نگه داشتن هم‌نشین و همسایه حرمت ندارد. مرام دین در اینجا مشخص می‌شود. دین می‌گوید اگر با کسی دو ساعت یا چند روز همراه بودی، بر تو حرمت پیدا می‌کند و حق هر رفتاری را با او نداری

 

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در هنگام شهادت در وصیت خود فرمودند: الله لله فی جیرانکم فإنهم وصیة نبیّکم ما زال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم، در مورد همسایگان خود خوش‌رفتاری کنید، چرا که آنان مورد توصیه و سفارش پیامبر شما هستند. او همواره نسبت به همسایگان سفارش می‌فرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به زودی سهمیه‌ای از ارث برایشان قرار خواهد داد. در روایت آمده است: ما تأکدت الحُرمَة بمثل المصاحبة و المُجاورة، یعنی هیچ چیز بیشتر از حرمت نگه داشتن هم‌نشین و همسایه حرمت ندارد. مرام دین در اینجا مشخص می‌شود. دین می‌گوید اگر با کسی دو ساعت یا چند روز همراه بودی، بر تو حرمت پیدا می‌کند و حق هر رفتاری را با او نداری.

منبع:تبیان

امیرحسین مدنی بازدید : 363 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

با سلام انجمن این وبگاه فعال شد با عضو شدن در انجن وسایت ما را در بهبود مطالب یاری بخشید

آدرس انجمن:http://mazhabi-dini.rozblog.com/Forum

از طریق بالای سایت هم می توانید به انجمن بروید

امیرحسین مدنی بازدید : 1211 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

وقت نماز
نماز ظهر و عصر، هر کدام وقت مخصوص و مشترکیدارند. وقت مخصوص نماز ظهر، از اول ظهر (1) است تا وقتی که به اندازه خواندن نمازظهر بگذرد که اگر کسی سهوا هم نماز عصر را در این وقت بخواند، نمازش باطل است. وقتمخصوص نماز عصر موقعی است که به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به مغرب مانده باشد کهاگر کسی تا این موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و باید نماز عصر رابخواند. وقت مخصوص نماز عصر وقت مشترک نماز ظهر و عصر است که اگر کسی اشتباها دراین وقت تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند، نمازش صحیح است و باید نماز ظهررا بعد از آن به جا آورد.

نماز مغرب و عشا هم هر کدام وقت مخصوص و مشترکی دارند. وقت مخصوص نماز مغرب (2) از اول مغرب است تا وقتی که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد. و وقتمخصوص نماز عشا موقعی است که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب (3) مانده باشدکه اگر کسی تا این موقع نماز مغرب را نخوانده باشد، باید اول نماز عشا و بعد از آن،نماز مغرب را بخواند. بین وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترک ایندو نماز است که اگر کسی در این وقت اشتباها نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند،نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد. وقت نماز صبح، از اولفجر (4) صادق است تا بیرون آمدن آفتاب.
لباس
لباس نمازگزارچند شرط دارد:
1-
آن که مباح باشد، یعنی مال خود نماز گزار باشد یا اگر مالخودش نیست، صاحبش به نماز خواندن در آن راضی باشد.
2-
نجس نباشد.
3-
پوستمردار نباشد، خواه از حیوان حلال گوشت یا حرام گوشت.
4-
از پشم یا مو و کرکحیوان حرام گوشت نباشد ولی با لباس خز می شود نماز خواند.
5-
اگر نماز گزار مرداست، لباسش ابریشم و طلاباف نباشد و با طلا هم خود را زینت نکند و در غیر نماز هم،پوشیدن لباس ابریشمی و زینت کردن به طلا برای مردان حرام است.
مکان
مکان نماز گزار، یعنی جایی که در آن نماز می خواند،چند شرط دارد:
1-
مباح باشد.
2-
بی حرکت باشد و اگر ناچار باشد در جایی کهمانند اتومبیل و کشتی حرکت دارد نماز بخواند، مانعی ندارد و چنانچه آن ها از قبلهبه طرف دیگر حرکت کنند، به طرف قبله برگردد.
3-
اگر مکان نجس است، به طوری ترنباشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد ولی جایی که پیشانی را بر آن می گذارداگر نجس باشد، در صورتی که خشک هم باشد نماز باطل است.
4-
جای پیشانی از جایزانوها و سرانگشتان پای او بیش از چهار انگشت بسته، پست تر یا بلندتر نباشد.
قبله
خانه کعبه که در مکه معظمه می باشد، قبله است و بایدرو به روی آن نماز خواند ولی کسی که دور است اگر طوری بایستد یا بنشیند که بگویندرو به قبله نماز می خواند کافی است و همچنین است کارهای دیگری که مانند سر بریدنحیوانات باید رو به قبله انجام گیرد. کسی که نشسته هم نمی تواند نماز بخواند، بایددر حال نماز به پهلوی راست طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر ممکننیست، باید به پهلوی چپ طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر این راهم نمی تواند (انجام دهد)، باید به پشت بخوابد به طوری که کف پاهای او رو به قبلهباشد. اگر نمازگزار بعد از تحقیق، نفهمد که قبله کدام طرف است، باید به گمانی که ازمحراب مسلمانان یا قبرهای آنان یا از راه های دیگر پیدا می شود عمل نماید

امیرحسین مدنی بازدید : 545 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

وقت نماز
نماز ظهر و عصر، هر کدام وقت مخصوص و مشترکیدارند. وقت مخصوص نماز ظهر، از اول ظهر (1) است تا وقتی که به اندازه خواندن نمازظهر بگذرد که اگر کسی سهوا هم نماز عصر را در این وقت بخواند، نمازش باطل است. وقتمخصوص نماز عصر موقعی است که به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به مغرب مانده باشد کهاگر کسی تا این موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و باید نماز عصر رابخواند. وقت مخصوص نماز عصر وقت مشترک نماز ظهر و عصر است که اگر کسی اشتباها دراین وقت تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند، نمازش صحیح است و باید نماز ظهررا بعد از آن به جا آورد.

نماز مغرب و عشا هم هر کدام وقت مخصوص و مشترکی دارند. وقت مخصوص نماز مغرب (2) از اول مغرب است تا وقتی که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد. و وقتمخصوص نماز عشا موقعی است که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب (3) مانده باشدکه اگر کسی تا این موقع نماز مغرب را نخوانده باشد، باید اول نماز عشا و بعد از آن،نماز مغرب را بخواند. بین وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترک ایندو نماز است که اگر کسی در این وقت اشتباها نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند،نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد. وقت نماز صبح، از اولفجر (4) صادق است تا بیرون آمدن آفتاب.
لباس
لباس نمازگزارچند شرط دارد:
1-
آن که مباح باشد، یعنی مال خود نماز گزار باشد یا اگر مالخودش نیست، صاحبش به نماز خواندن در آن راضی باشد.
2-
نجس نباشد.
3-
پوستمردار نباشد، خواه از حیوان حلال گوشت یا حرام گوشت.
4-
از پشم یا مو و کرکحیوان حرام گوشت نباشد ولی با لباس خز می شود نماز خواند.
5-
اگر نماز گزار مرداست، لباسش ابریشم و طلاباف نباشد و با طلا هم خود را زینت نکند و در غیر نماز هم،پوشیدن لباس ابریشمی و زینت کردن به طلا برای مردان حرام است.
مکان
مکان نماز گزار، یعنی جایی که در آن نماز می خواند،چند شرط دارد:
1-
مباح باشد.
2-
بی حرکت باشد و اگر ناچار باشد در جایی کهمانند اتومبیل و کشتی حرکت دارد نماز بخواند، مانعی ندارد و چنانچه آن ها از قبلهبه طرف دیگر حرکت کنند، به طرف قبله برگردد.
3-
اگر مکان نجس است، به طوری ترنباشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد ولی جایی که پیشانی را بر آن می گذارداگر نجس باشد، در صورتی که خشک هم باشد نماز باطل است.
4-
جای پیشانی از جایزانوها و سرانگشتان پای او بیش از چهار انگشت بسته، پست تر یا بلندتر نباشد.
قبله
خانه کعبه که در مکه معظمه می باشد، قبله است و بایدرو به روی آن نماز خواند ولی کسی که دور است اگر طوری بایستد یا بنشیند که بگویندرو به قبله نماز می خواند کافی است و همچنین است کارهای دیگری که مانند سر بریدنحیوانات باید رو به قبله انجام گیرد. کسی که نشسته هم نمی تواند نماز بخواند، بایددر حال نماز به پهلوی راست طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر ممکننیست، باید به پهلوی چپ طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر این راهم نمی تواند (انجام دهد)، باید به پشت بخوابد به طوری که کف پاهای او رو به قبلهباشد. اگر نمازگزار بعد از تحقیق، نفهمد که قبله کدام طرف است، باید به گمانی که ازمحراب مسلمانان یا قبرهای آنان یا از راه های دیگر پیدا می شود عمل نماید

امیرحسین مدنی بازدید : 1279 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

اسرار نماز از زبان آیت الله بهجت

 

1. نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با هم? مراتب خضوع و خشوع. [در محضر بهجت:1/222]

2. نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست! [در محضر بهجت:1/222]

3. نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ می شود. [در محضر بهجت:2/377]

4. تمام لذتها روحی است؛ و آن چه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است. [در محضر بهجت:2/392]

5. قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است. [نکته های ناب: 78]

6. نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد. [نکته های ناب: 82]

7. ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم. [نکته های ناب:83]

اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسط? خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است!

8. شاید حکمت تکرار نماز – علاوه بر تثبیت – سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد.[نکته های ناب:81]

9. قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.[نکته های ناب:83]

10. سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل می شود؟

جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل می شود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این می شود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.[به سوی محبوب:62]

11. سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟

جواب: بسمه تعالی، در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید![به سوی محبوب:63]

12. اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر (عج) است.[به سوی محبوب:64]

13. گوی سبقت را نماز شب خوانها ربودند مخفیانه![به سوی محبوب:68]

14. سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟

جواب: با قرائت آی? آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می شود [قبل از نیمه شب به جا آورده می شود.] [به سوی محبوب:77]

15. سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟

جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع می شود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن نشدید)، قضای آن را به جا آورید. [به سوی محبوب:77]

16. از آیِ? شریف? (اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ [عنکبوت:45] نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد.) استفاده می شود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر: کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمی کند، واقعاً نمازش نماز نیست!) [در محضر بهجت:2/83]

17. این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.[برگی از دفتر آفتاب:133]

18. یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم![برگی از دفتر آفتاب:133]

19. اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسط? خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است![برگی از دفتر آفتاب:139]

20. همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان [اولیاء] می فرمایند: از همه چیز، لذیذتر است! [در محضر بهجت:1/122]

21. همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین! [در محضر بهجت:1/283]

22. سؤال: می خواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم.

جواب: بسمه تعالی، با شرایط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نیست![به سوی محبوب:62]

23. سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.[فیضی از ورای سکوت:77]

23. سؤال: برای این که در انجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟

جواب: در اول نماز، توسل حقیقی به امام زمان (عج) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهید.[به سوی محبوب:63]

24. سؤال: مستدعی است جمل? کوتاه و رسایی دربار? نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار گیرد.

جواب: بسمه تعالی، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتب? عُلیا، کلام معروف از معصوم (علیهم السلام) است: (الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن: نماز، معراج مؤمن است.) برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را ...[به سوی محبوب:64]

25. اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهره مند نشود، در عقل او خلل است... نماز خواندن برای اهلش مانند حلواخوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمی شوند.[نکته های ناب:82]

26. در کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آمده است: (وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ: بدان که تمام اعمالت، تابع نماز می باشد.)

مشاهده کرده ایم که علمای بزرگ در حال نماز، عجیب و غریب بودند، به گونه ای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند! [در محضر بهجت:1/92]

27. از حدیث (تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فی الدُّنیا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها فی الآخِرَة: در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید بود.) بر می آید که عبادات، قابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاّق بالای سرِ ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم. [در محضر بهجت:1/350]

28. سؤال: گاهی اوقات در عبادات، ریا می کنم و بعداً سخت رنج می برم؛ علاج آن چیست؟

جواب: بسمه تعالی، علاج، این است که ریا بکند؛ ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ (فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه: این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!)[به سوی محبوب:70]

نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست!

29. معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرین ترین ذکر است، برترین چیز است... همه چیز تابع نماز است؛ باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم... وقتی نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است![در خلوت عارفان:103]

30. وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ باز می گردد، اولین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحی? او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: (اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَیَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام: خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحی? تو است و به سوی تو باز می گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحی? خود تحیّت گوی!)[نکته های ناب:83]

31. چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن! ... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و هم? بزرگها را کنار بگذارید، چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار، با تکبیر، در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که:(لَو عَلِمَ المُصَلِّی مایَغشاهُ مِن جَلالِِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه: اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمی گرداند!)[نکته های ناب:84]

32. ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزل? کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.[نکته های ناب:84]

33. در جایی دارد که: خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد. کانّه وقتی بنده با خدا خلوت می کند، خالق هم با او خلوت کرده است![نکته های ناب:88]

34. بلی می شود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگویید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی زَوجَةً صالِحَةً: خداوندا، زن شایسته ای را روزی من کن!) یا بگوید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً: خداوندا، فرزند نیکوکاری را روزی من کن!)[فریادگر توحید:213]

منبع:تبیان

امیرحسین مدنی بازدید : 467 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

برای رویارویی با وسوسه های شیطانی، ابتدا باید دشمن و راههای نفوذ او را شناخت و او را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‏های نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت راههای مبارزه با وساوس شیطانی عبارتند از:
1- نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه های مراقبت عبارتند از:
أ) تقوا پیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی می داند که آن را به خوبی می پوشاند و حفظ می کند: "لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه، تقوا است".(1) امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذ ناپذیر می داند که رخنه‏ای در آن ممکن نیست.(2)
ب) کنترل اعضا و جوارح: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید این‏ها را کنترل کرد.
ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه می رسد، یعنی برای جبران ضعف‏ها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسه‏ای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‏اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می دهد و می گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم می کنند، ولی تو ستم نمی کنی بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت: چه قدر نیکی می کنی، بگو: گناهان من بیش از نیکیهای من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز می گزاری بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش می کنی، بگو آن قدر که می گیرم، از آن چه می بخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم می کنند بگو: من بیشتر ستم کرده‏ام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار می کنی، بگو: چه بسیار معصیت‏ها کرده‏ام".(3)
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسه‏های شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید می فرماید: "اگر از شیطان وسوسه‏ای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است".(4)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت می فرماید: "آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه می کند و صدقه، کمرش را می شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را می بُرد و استغفار، بند دلش را می برد".(5)
5- آشنایی با دام‏های شیطان: برای رهایی از وساوس شیطانی باید مواظب دام‏های او بود. یکی از دام‏های خطرناک شیطانی، دوستی دنیا است.
امام علی(ع) می فرماید: "از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است".(6)
دام دیگر که از مهم‏ترین ابزار کار شیطان به شمار می رود، هواپرستی است، زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد. شیطان خواسته‏های نفسانی انسان را تأیید می کند. قرآن مجید می فرماید: "تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت مگر گمراهانی که از تو پیروی می کنند".(7)
بنده خدا تابع هوا و هوس نیست و خواست خدا را مقدّم می دارد.
یکی دیگر از دام‏های شیطان برای مردان ، زنان و غضب است. امام علی(ع) می فرماید: "برای شیطان کمندی بزرگ‏تر از خشم و زنان نیست".(8) منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی، و جذابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را می فریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد می شود. هم چنین خشم و غضب و تصمیم ها از روی غضب که غالبا بر مردان مستولی می شود.
برخی از امور دیگر نیز در مخالفت با وسوسه‏های شیطان مؤثر است:
1- انجام یک سری مستحبات مثلاً همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصاً "لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلی العظیم" عادت دادن.
نیز خواندن قرآن در اوقات مختلف.
2- خود را از بیکاری، تنهایی و عوامل وسوسه‏انگیز دور نگه داشتن.
3- ذهن را همواره به امور ارزشمند متوجه ساختن و عادت دادن.
4- مطالعه و تفکردربارة خدا و قیامت.
5- به طور منظم مثلاً هفتگی به زیارت اهل قبور رفتن و نسبت به عاقبت خود و احوال پس از مرگ اندیشیدن.
6- شرکت کردن در مراسم دینی و فعالیت جدی در مسائل فرهنگی اجتماعی و نماز را با توجه و حال و عاشقانه و با حضور قلب خواندن.
-----------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. اعراف (7) آیه 26.
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار، ج 1، ص 100.
4. اعراف (7) آیه 200.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، ص 156.
7. حجر (15 ) آیه 42.
8.غررالحکم،ج 5 ص83

امیرحسین مدنی بازدید : 469 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 

حيله شيطان
حيله شيطان

 

ابن جوزي درباره حيله شيطان در فريفتن انسان و وسوسه او در تلقين «امروز و فردا كردن» به انسان مي‌نويسد:
«بسا يهودي و نصراني كه در دلشان محبت اسلام افتاده و خواسته‌اند مسلمان شوند، اما شيطان آنان را به تأخير واداشته و گفته: شتاب مكن و تأمّل بورز؛ و بدين‌گونه به امروز و فردا مي‌گذارانند تا كافر مي‌ميرند. همچنين شيطان، آدم گنه‌كار را با همين امروز و فردا كردن‌ها از توبه باز مي‌دارد، و او را به سوي شهوات برمي‌انگيزد، و چنين القا مي‌نمايد كه بعداً توبه خواهي كرد، و بدين‌گونه او را از فيض توبه محروم مي‌كند. عاقلانه آن است كه ترك امروز و فردا كنيم و از آرزوي دراز روي بگردانيم، كه عمر رفته باز نمي‌آيد، و در تأخير، آفت‌هاست. بايد مرگ را جدي گرفت و در توبه و نيكوكاري تعجيل نمود كه «تأخير» و «وعده به آينده»، خود از لشكرهاي شيطان است. مثال كسي كه به خيال آرزوي دراز، فارغ و آسوده نشسته است، و آن ديگري كه حال را درمي‌يابد و از امروز و فردا به دور است، مثال گروهي است كه در سفرند و به يك آبادي مي‌رسند. آن‌كه «حال» را در مي‌يابد، هرچه لازمه سفر است مي‌خرد و تهيه مي‌كند، اما آن‌كه اسير آرزوست و كوتاهي در انجام وظيفه دارد، با خود مي‌گويد: بعداً آماده خواهم شد، بسا يك ماه اينجا مقيم باشم. در اين ميان شيپور رحيل مي‌نوازند، دومي غبطه مي‌خورد و حسرت مي‌ورزد، اما اولي مورد غبطه ديگران واقع مي‌شود. اولي، مثال مردم بيدار و آماده كار در اين جهان، براي جهان ديگر است، كه چون مرگ در رسد پشيمان نشود، اما آن‌كه فريب امروز و فردا كردن نفس و شيطان را خورده، هنگام مرگ، در حسرتي جانكاه غرق مي‌گردد».(1)

ـ غنيمت دان
 

حكيمي گويد: «اين دنيا سير نكند هيچ خورنده را، و وفا نكند هيچ جوينده را؛ پس توشه‌اي برگير امروز، فردا را؛ كه نه امروز ماند، نه فردا».(2)

ـ فرصت اندك
 

شيخ ابوعبدالله خفيف شنيده بود در مصر، پيري و جواني به مراقبت نشسته‌اند بر دوام. او شرح ديدار خود را چنين واگويد: «آنجا رفتم. دو شخص را ديدم روي به قبله كرده. سه بار سلام كردم، جواب ندادند. [گفتم:] به خداي بر شما كه سلام مرا جواب دهيد. آن جوان سر برآورد و گفت: اي مرد! دنيا اندك است و از اين اندك، زماني [كوتاه] مانده است. از اين اندك، نصيب بسيار بستان.
اي مرد! مگر تو فارغي كه به سلام ما مي‌پردازي؟
آن جوان اين بگفت و سر فرو بُرد.(3)

منبع:راسخون

امیرحسین مدنی بازدید : 407 جمعه 25 اسفند 1391 نظرات (0)

حكمت و فلسفه نماز گرچه نماز چیزی نیست كه فلسفه اش بر كسی مخفی باشد، ولی دقت در متون آیات و روایات اسلامی ما را به نكات بیشتری در این زمینه رهنمون می گردد:
1. روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است, همان « ذكر الله » است كه در آیه‌ی فوق به عنوان برترین بیان شده است.
البته ذكری كه مقدمه ی فكر, و فكری كه انگیزه عمل بوده باشد, چنانكه در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است كه در تفسیر جمله ی و لذكر الله اكبر فرمود: ذكرا لله عند ما احل و حرم « یاد خدا كردن به هنگام انجام حلال و حرام »
(یعنی به یاد خدا بیفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد.)[1]
2. نماز وسیله ی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته می كند, لذا در حدیثی می خوانیم: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ از یاران خود سؤال كرد: لو كان علی باب دار الحد كم نهر و اغتسل فی كل یوم منه خمس مرات اكان یبقی فی جسه من الدرن شیء؟ قلت لا, قال: فان مثل الصلاه كمثل النهر الجاری كلما صلی كفرت ما بینهما من الذنوب: « اگر بر در خانه یكی از شما نهری از آب صاف و پاكیزه باشد و در هر روز پپنج بار خود را در آن شستشو دهد, آیا چیزی از آلودگی و كثافت در بدن او می ماند؟».
در پاسخ عرض كردند: نه, فرمود: « نماز درست همانند این آب جاری است, هر زمان كه انسان نمازی می خواند گناهانی كه در میان دو نماز انجام شده است از میان می رود»[2]
و به این ترتیب جراحاتی كه بر روح و جان انسان از گناه می نشیند, با مرهم نماز التیام می یابد و زنگارهائی كه بر قلب می نشیند زدوده می شود.
3. نماز سدی در برابر گناهان آینده است, چرا كه روح ایمان را در انسان تقویت می كند, و نهال تقوی را در دل پرورش می دهد, و می دانیم « ایمان » و « تقوی » نیرومند ترین سد دربرابر گناهان است, و این همان چیزی است كه در آیه ی فوق به عنوان نهی از فحشاء و منكر بیان شده است , و همان است كه در احادیث متعددی می خوانیم : افراد گناهكاری بودند كه شرح حال آنها را برای پیشوایان اسلام بیان كردند فرمودند: غم مخورید, نماز آنها را اصلاح می كند و كرد.
4. نماز, غفلت زدا است, بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است كه هدف آفرینش خود را فراموش كنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زود گذر گردند, اما نماز به حكم این كه در فواصل مختلف, و در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود, مرتباً به انسان اخطار می كند, هشدار می دهد, هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد, موقعیت او را در جهان به او گوشزد می كند و این نعمت بزرگی است كه انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قویا به او بیدار باش گوید.
5. نماز خود بینی و كبر را درهم می شكند, چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پیشانی بر خاك در برابر خدا می گذارد, خود را ذره ی كوچكی در برابر عظمت او می بیند, بلكه صفری در برابر بی نهایت.
پرده های غرور و خود خواهی را كنار می زند, تكبر و برتری جوئی را در هم می كوبد.
به همین دلیل علی ـ علیه السّلام ـ در آن حدیث معروفی كه فلسفه های عبادات اسلامی در آن منعكس شده است بعد از ایمان, نخستین عبادت را كه نماز است با همین هدف تبیین میكند می فرماید: فرض الله الایمان تطهیراً من الشرك و الصلوه تنزیهاً عن الكبر ... : خداوند ایمان را برای پاكسازی انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را برای پاكسازی از كبر» [3]
6. نماز وسیله پرورش فضائل اخلاق و تكامل معنوی انسان است, چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون می برد, به ملكوت آسمانها دعوت می كند, و با فرشتگان هم صا و همراز می سازد, خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا می بیند و با او به گفتگو بر می خیزد.
تكرار این عمل در شبانه روز آن هم با تكیه روی صفات خدا, رحمانیت و رحیمیت و عظمت او مخصوصاً با كمك گرفتن از سوره های مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترین دعوت كننده به سوی نیكیها و پاكیها است اثر قابل ملاحظه ای در پرورش فضائل اخلاقی در وجود انسان دارد.
لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ می خوانیم كه در فلسفه نماز فرمود:
الصلوه قربان كلی تقی : « نماز وسیله ی تقرب هر پرهیزكاری به خدا است. »[4]
7. نماز به سایر اعمال انسان ارزش و روح می دهد ـ چرا كه نماز روح اخلاص را زنده می كند, زیرا نماز مجموعه ای است از نیت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه, تكرار این مجموع در شبانه روز بذر سایر اعمال نیك را در جان انسان می پاشد و روح اخلاص را تقویت می كند.
لذا در حدیثی معروفی می خوانیم كه امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در وصایای خود بعد ازآن كه فرق مباركش با شمشیر ابن ملجم جنایتكار شكافته شد فرمود: الله الله فی الصلوه فانها عمود دینكم : « خدا را خدا درباره نماز , چرا كه ستون دین شما است».[5]
می دانیم هنگامی كه عمود هیمه در هم بشكند یا سقوط كند هر قدر طنابها و میخهای اطراف محكم باشد اثریندارد, همچنین هنگامی كه ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از میان برود اعمال دیگر اثر خود را از دست خواهد داد. در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می خوانیم: اول ما یحاسب به العبد الصلوه فان قبلت قبلا سائل عمله, و ان ردت رد علیه سائل عمله: « نخستین چیزی كه در قیامت از بندگان حساب می شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول می شود, و اگر مردود شد سائر اعمال نیز مردود می شود»!
شاید دلیل این سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است, اگر به طور صحیح انجام گردد قصد قربت و اخلاص كه وسیله قبولی سائر اعمال است در او زنده می شود, و گرنه بقیه اعمال او مشوب و آلوده می گردد و از درجه اعتبار ساقط می شود.
8. نماز قطع نظر از محتوای خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاكسازی زندگی می كند, چرا كه می دانیم مكان نماز گزار, لباس نمازگزار, فرشی كه بر آن نماز می خواند, آبی كه با آن وضو می گیرد و غسل می كند, محلی كه در آن غسل و وضو انجام می شود باید از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاك باشد كسی كه آلوده به تجاوز و ظلم, ربا, غصب, كم فروشی, رشوه خواری و كسی اموال حرام باشد چگوه می تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابر این تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتی است به رعایت حقوق دیگران.
9. نماز علاوه بر شرائط قبول یا به تعبیر دیگر صحت شرائط كمال دارد كه رعایت آنها نیز یك عامل مؤثر دیگر برای ترك بسیاری از گناهان است.
در كتب فقهی و منابع حدیث, امور زیادی به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مسأله شرب خمر است كه در روایات آمده است: لا تقبل صلوه شارب الخمر اربعین یوماً الا ان یتوب: « نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر این كه توبه كند.»[6]
و در روایات متعددی می خوانیم: از جمله كسانی كه در نماز آنها قبول نخواهد شد پیشوای ستمگر است»[7]
و در بعضی از روایات دیگر تصریح شده است كه نماز كسی كه زكات نمی پردازد قبول نخواهد شد, و همچنین روایات دیگری كه می گوید: خوردن غذای حرام یا عجب و خود بینی از موانع قبول نماز است, پیدا است كه فراهم كردن این شرایط قبولی تا چه حد سازنده است؟
10. نماز روح انضباط را در انسان تقویت می كند, چرا كه دقیقاً باید در اوقات معینی انجام گیرد كه تأخیر و تقدیم آن هر دو موجب بطلان نماز است, همچنین آداب و احكام دیگر در مورد نیت و قیام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعایت آنها, پذیرش انضباط را در برنامه های زندگی كاملاً آسان می سازد.
همه اینها فوائدی است كه در نماز, قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ویژگی جماعت را بر آن بیفزائیم ـ كه روح نماز همان جماعت است ـ بركات بی شمار دیگری دارد كه این جا جای شرح آن نیست, بعلاوه كم و بیش همه از آن آگاهیم.
گفتار خود را در زمینه فلسفه و اسرار نماز با حدیث جامعی كه از امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده پایان می دهیم:
امام در پاسخ نامه ای كه از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنین فرمود:
علت تشریع نماز این است كه توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است, و مبارزه با شرك و بت پرستی, و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع, و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته, و نهادن پیشانی بر زمین همه روز برای تعظیم پروردگار.
و نیز هدف این است كه انسان همواره هشیار و متذكر باشد, گرد و غبار فراموشكاری بر دل او ننشیند, مست و مغرور نشود, خاشع و خاضع باشد, طالب و علاقمند افزونی در مواهب دین و دنیا گردد.
علاوه بر این كه مداومت ذكرخداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل می گردد, سبب می شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند, روح سركشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید.
و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او, انسان را از معاصی باز می دارد. و از انواع فساد جلوگیری می كند.[8]
11. بازداری از حرص و آز و كم طاقتی
خداوند متعال می فرماید: انسان حریص و كم طاقت آفریده شده و هنگامی كه بدی به او رسد بی تابی می كند و هنگامی كه خوبی به او رسد مانع از دیگران می شود, مگر نماز گزاران, آنان كه نماز ها را پیوسته انجام می دهند.[9]

تعداد صفحات : 17

درباره ما
Profile Pic
سلام امیرحسین مدنی هست با این وبلاگ در خدمت شما امیدوارم که شما از این وبلاگ استفاده نمایید لطفا نظر فراموش نشود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    تا چه قدر با گشت ارشاد موافقین؟
    بنر ما ودوستان

    آمار سایت
  • کل مطالب : 649
  • کل نظرات : 92
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 136
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 66
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 112
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 5,042
  • بازدید سال : 19,017
  • بازدید کلی : 801,106
  • کدهای اختصاصی