loading...
مذهبی-دینی
آخرین ارسال های انجمن
امیرحسین مدنی بازدید : 1106 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)
RE: چرا سنگسار ؟
سلام
"adam" عزیز ممنون که با مطرح کردن شبهات، فرصتی رو ایجاد می کنید که با کمک همدیگه بتونیم تا حدودی ابهاماتمون رو رفع کنیم.

در تکمیل پاسخ دوستان،

ریشه ی حکم سنگسار کجاست ؟ آیا مربوط به قرآن است یا سیره ی پیامبر ...

در مورد حکم سنگسار گرچه در قرآن کریم به آن تصریح نشده ، اما در روایات معتبری که از معصومان رسیده، این حکم برای زناکار همسردار، اعم از زن و مرد بیان شده است.

برخی از مفسران از جمله مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان، بر این نظرند که آیه 43 سوره مائده به کمک برخی روایات، بر سنگسار زناکارِ همسردار، دلالت دارد .

خداوند متعال در این آیه می فرماید:
«کیف یحکمونک و عندهم التورات فیها حکم الله؛
ای پیامبر ! آنان چگونه تو را به داوری می­طلبند، در حالی که تورات نزد ایشان است و در آن حکم خدا هست».

در مورد شأن نزول آیه، مفسران گفته‌اند که :
زنی سرشناس از یهودیان خیبر در حالی که شوهر داشت، با مردی از اشراف رابطه داشته ،
چون از دیدگاه تورات کیفر آنان سنگسار بود و اجرای این حکم بر یهودیان سخت بود،‌
به همکیشان خود در مدینه نوشتند که این موضوع را از پیامبر اسلام بپرسید و تلاش کنید حکم را تغییر دهد.
گروهی به سرپرستی «کعب بن اشرف» به محضر رسول خدا آمدند و از حکم رابطه زن شوهردار پرسیدند،
فرمود: آیا نسبت به داوری من احترام می­گذارید و آن را می­پذیرید؟
پاسخ دادند : آری،
پیامبر چند لحظه سکوت کرد، جبرئیل فرود آمد و آیه را نازل کرد که در آن از تأیید حکم تورات سخن رفته است.

حضرت حکم خدا را بر آنان ابلاغ نمود، ولی آنان بر خلاف تعهدشان حکم مزبور را نپذیرفتند.(1)

اثبات حد سنگسار خیلی کم اتفاق می‌افتد .
برای این که زن یا مرد محکوم به سنگسار گردند، دو مطلب باید اثبات شود:


وقوع زنا که فقط با دو راه قابل اثبات است و هر دو راه بسیار سخت می‌باشد:

اول : زنا کننده چهار بار با علم و آگاهی و آزادی به چنین گناه و جرمی اعتراف کند.

دوم: چهار مرد عادل و بالغ با اختیار و آزادی و با همدیگر به صراحت به دیدن عمل زنا با چشم شهادت دهند ،
نه اینکه بگویند : آن دو را در یک اطاق خلوت یا برهنه در زیر یک لحاف یا در آغوش هم دیده‌ایم ،
زیرا هیچ کدام این شهادت‌ها زنا را ثابت نمی‌کند ،
بلکه باید شهادت بدهند دقیقاً جزئیات عمل زنا را دیده‌اند.
چنین شهادت و دیدنی، بسیار نادر می‌باشد . با این اقرار و شهادت، اصل زنا ثابت می‌گردد که حکم آن صد تازیانه است.

2ـ برای اثبات زنای محصنه که حکم آن سنگسار است، علاوه بر اقرار یا شهادت بالا، باید «احصان» ثابت شود.

برای ثابت شدن «احصان» مرد، باید ثابت شود که وی همسر دائمی دارد که با او آمیزش کرده
و هر وقت بخواهد، می‌تواند با او جماع و آمیزش کند و هیچ مانع شرعی، طیبعی یا قانونی برای او نیست.(2)

برای اثبات زنای محصنه زن نیز باید ازدواج دائم کرده و آمیزش نموده و شوهرش حاضر باشد و بتواند هر وقت خواست،
با شوهرش همبستری و آمیزش کند، یعنی برای زناشویی با شوهر هیچ مشکلی ندارد.
در غیر این صورت زنای او محصنه نخواهد بود.

اثبات زنای محصنه برای مرد یا زن بسیار مشکل‌تر از اثبات اصل زنا است، در حالی که اثبات زنا نیز بسیار مشکل است .
با توجه به قاعده معروف فقهی«حدود با شبهه دفع می‌شوند»
یعنی اگر در تحقق یک شرط از شرایط زنا یا شرایط احصان شک داشتیم، نمی‌توانیم حد را اجرا کنیم ،
زمانی حد اجرا می‌شود که جرم صد در صد ثابت شده ، جای هیچ شک و شبهه‌ای در آن نباشد،
بنابر این موارد ثبوت رجم (یا همان سنگسار) بسیار محدود است .
به آسانی نمی‌توان افراد را محکوم به زنای محصنه کرد و رجم و سنگسار نمود.
به همین خاطر در دوران پیامبر و حضرت علی(ع) بسیار نادر اتفاق افتاده است.
البته اگر نزد قاضی عادل زنای محصنه ثابت شد، باید آن را اجرا کند و نمی تواند حکم دیگری را جایگزین کند.

و اصلا چرا سنگسار؟ چرا اعدام نه ؟ چرا زن ؟ چرا مرد نه ؟

نحوه اجرای حکم سنگسار بدین صورت است که قاضی به او دستور می دهد ابتدا غسل کند،
یعنی غسل های سه گانه میت را انجام دهد، سپس او را کفن می کنند . بعد مرد را تا کمر و زن را تا سینه داخل گودالی می کنند .
سپس به او سنگ می زنند تا از دنیا برود. بعد بر بدنش نماز می گزارند .
سپس او را در قبرستان مسلمانان دفن می کنند.(3)

از نظر شكلي سنگسار نوعي اعدام و گرفتن جان فرد است .
منافاتي با شكل هاي ديگر اعدام مانند حلق آويز كردن يا تزريق سم و ... ندارد ،
اما اين كه چرا چنين شكلي براي اعدام زناكار محصنه در نظر گرفته شده ،
بايد گفت كه چه بسا اين امر ناشي از عمق انحراف و خطاي اين افراد است كه حاضر مي شوند
در موقعيتي كه امكان رويت توسط بينندگان معيني دارد ، دست به چنين رفتار شنيع و زشتي بزنند .

اين نوع شكل اعدام نوعي بازدارندگي اجتماعي را به دنبال دارد .

بر خلاف تصوری که در پرسش آمده ، حکم سنگسار اختصاص به زن ندارد، بلکه شامل مرد نیز می شود ،
چه این که سنگسار نوعی اعدام است و از این نظر نباید سوال برانگیز باشد.

پی نوشت ها:
1. تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 669 ؛نشر کتابفروشی اسلامیه تهران، 1382 ق؛
تفسیر نمونه، ج 4، ص 388.نشر دارالکتب الاسلامیه تهران، بی تا
2 . تحریر الوسیله، ج 2، ص 458 نشر موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان ،قم،1390 ق.
3 . همان ،ص 466 و 467.

پاسخگو: سایت پرس و جو
امیرحسین مدنی بازدید : 554 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)
کلمه‌ای که خاصیت نماز شب را دارد!

سه چیز باعث پوشاندن گناهان است

در وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) آمده است :‌ سه چیز باعث پوشاندن گناهان است: آشکارا سلام کردن، طعام دادن، خواندن نماز شب در حالی که مردم خوابند.

«سلام کردن» یکی از سنت های اسلامی است که بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. لازم است یک مسلمان این سنت حسنه اسلامی و دینی را زنده نگه دارد. اما سلام کردن هم مثل هر کار دیگری آداب و اصول خودش را دارد! این کار که سبب می شود میان برادران و خواهران دینی الفت و دوستی شکل بگیرد روش و آدابی دارد که بزرگان دینی آن را به روشنی طرح نموده اند تا هم از مزایای دنیوی و هم اجر اخروی آن برخوردار شویم و چیزی را از دست ندهیم ولو به قدر یک سر سوزن!

«سلام» اسم خداست


خداوند متعال اسامی و نام هایی دارد که هر یک از آنها حاکی از یک صفت و حقیقتی در ذات حق تعالی است. «سلام» هم یکی از این اسامی و صفات است که به معنای سلامتی و سلم و دوستی است. خداوند متعال در سوره مبارکه حشر خود را به این نام خوانده است؛ آنجا که می فرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ » ؛ اوست خداوند یگانه ای که جز او معبودی نیست، مالک و حاکم است و از هر عیبی منزّه می باشد، به کسی ستم نمی کند. (حشر/۲۳)

اجازه مخصوص سلام!


خداوند متعال به بندگان خود اجازه داده است که در هنگام ملاقات با یکدیگر نام او را به هم هدیه دهند که با این کار همه ی خوبی ها و خیرات را نصیب هم می گردانند. از این رو سلام کردن بسیار مورد توصیه است به طوری که بر آغاز گر سلام و کسی که در احیاء این سنّت الهی پیشی بگیرد، برکات و نصیب برتر و بهتری وجود دارد. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که حضرت فرمودند: شایسته ترین مردم نزد خدا و رسولش کسی است که سلام را آغاز کند. همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز کننده ی به سلام به خدا و رسولش نزدیکتر است.

سلام را فراموش نکنید!

در این سنت حسنه نه تنها آغاز کننده بودن یک توصیه ی خوب است بلکه بلند سلام کردن هم یکی دیگر از ادبهای این رسم نیکوست. امام محمدباقر (علیه السلام) فرمودند: خدای عزّو جل بلند سلام کردن را دوست دارد. همچنین امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارشان نقل فرمودند که در وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) آمده است: سه چیز باعث پوشاندن گناهان است: آشکارا سلام کردن، طعام دادن، خواندن نماز شب در حالی که مردم خوابند.

امام صادق (علیه السلام) در حدیث شریف دیگری فرمودند: هر کس چهار چیز برای من تعهد کند من چهار خانه در بهشت برای او تضمین می کنم (که یکی از آنها) آشکارا سلام کردن در همه جاست.

سلام نکنی بخیلی!

اهمیت احیاء این سنت نیکو و این پدیده ی اجتماعی تا بدانجاست که خودداری از سلام کردن از نشان های بخل شمرده شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خدای عز و جل فرمود: بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.

این موضوع تا جایی اهمیت دارد که سلام کردن بر همه حتی بر کودکان توصیه شده است. امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: پنج چیز را تا آخر عمر رها نخواهم کرد. (که یکی از آنها) سلام کردن بر کودکان است تا بعد از من سنّت (رسم) باشد.

پس نباید بخل ورزید حتی در مقابل کودکان و این از آموزه های گرانقدر اسلامی است.
همچنین نباید در سلام کردن میان افراد تفاوت قائل بود. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس فقیر مسلمانی را ملاقات کند و به گونه ای بر او سلام نماید که با سلام بر ثروتمند فرق داشته باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که خداوند بر او خشمگین است.

اگر سلام نکرد، جوابشو نده!


امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که کسی که قبل از سلام سخن آغاز کند به او پاسخ ندهید! و نیز فرمودند: قبل از سخن گفتن سلام کنید اگر کسی قبل از سلام گفتن سخن گوید به او پاسخ ندهید. پس اصلاً زشت و دور از آداب مسلمانی نیست که بخواهیم همیشه اول کلام و گفتگوی مان را با سلام کردن آغاز کنیم و نه مثل برخی دیگر از فرهنگها بدون هیچ مقدمه و مدخلی! یادمان نرود که حتی تأکید شده است به کسی که بدون رعایت این فرهنگ شروع به سخن می کند نباید پاسخ بدهیم و باید خودمان را ملزم نماییم با سلام گفتگو و محاوراتمان را شروع نماییم تا جایی که در سلام از هم پیشی بگیریم نه آن که سلام کردن برایمان سخت باشد. بگذارید مثالی بزنیم:

فرض کنید می خواهید در خیابان آدرسی و یا ساعت را بپرسید. مسلمانانه اش! این است که اول بگویید سلام و بعد باقی سؤالات! اما متأسفانه در برخی موارد و یا شاید باید گفت در بسیاری از موارد شاید هم به نحو غیرمحسوس با فرهنگ سازی بیگانه! بدون "سلام" می پرسیم آقا شما این آدرس را بلدید؟! و یا ساعت چنده؟ و خیلی می خواهیم مؤدب باشیم اولش می گوییم: ببخشید! ساعت چنده؟! تا حالا شما برای ساعت پرسیدن اول سلام کرده باشید؟! مثلاً سلام خوبید؟! ساعت چنده؟! نمی دانم شاید باید فرهنگ سازی کرد. به نظر شما ببخشید اول سؤالاتمان ترجمه "excuse me" اونور آبی ها نیست؟!!

جواب سلام هم که واجبه!

و البته و صد البته همه می دانیم که جواب سلام هم واجب است و این جواب شامل همه نوع آغاز سخن و سلامی هست. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: جواب دادن به نامه مانند پاسخ سلام واجب است و آغاز کننده ی به سلام نزد خدا و رسولش شایسته تر است. همچنین آن حضرت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که سلام کردن مستحب و پاسخ آن واجب است. و شاید بشود مثال این روزگار ما را ایمیل و تلفن و چت و غیره هم دانست (البته با رعایت موازین شرعی!!)

پایان سخن:
سلام کردن یکی از آداب اسلامی است که شاید به علت وفور و تکرار آن برایمان امری عادی و پیش پا افتاده شده باشد اما باید توجه نمود که این سنت حسنه اسلامی در صورتی که با همه آداب و شرایطش اجرا و عمل شود ثمرات مادی و معنوی بسیاری را برای فرد و جامعه بدنبال دارد که شایسته نیست نسبت به آن بی توجهی گردد.

منابع :

۱- آداب معاشرت از دیدگاه معصومین (علیه السلام)- شیخ حر عاملی- ترجمه محمدعلی فارابی
۲- وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه- شیخ حر عاملی
۳- گفتار فلسفی- (جوان)
۴- تفسیر المیزان- علامه ی طباطبایی
۵- اصول کافی- شیخ کلینی
۶- بحارالانوار- علامه مجلسی

منبع: تبیان


امیرحسین مدنی بازدید : 275 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 بهترین مکان برای دعا کردن



یکی از جلوه های یاد خدا و خواندن نام نیکوی او، دعا در مسجد است. از برخی روایات چنین بر می آید که دعا در مسجد دارای فضیلتی ویژه است.
دعا

امام صادق (علیه السلام) شیعیان خود را فرمان می داد تا در گرفتاری و سختی‌ها در مسجد حضور یابند و پس از نماز برای برطرف شدن مشکلات دعا کنند. پیشوایان دین، خود نیز در عمل برای دعا در مسجد، اهمیتی فراوان قائل بودند. معاویة بن عمّار می گوید: «امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم امام محمد باقر (علیه السلام) حاجت‌های خود را هنگام ظهر از خداوند درخواست می نمود. او هرگاه حاجتی داشت، ابتدا چیزی در راه خدا صدقه می داد، بوی خوش به کار می برد، آن‌گاه به سوی مسجد می شتافت و حاجت خود را در آن‌جا از خداوند می طلبید».[1] داود بین فرقد نیز می گوید:« امام صادق(علیه السلام) فرمود: همواره هرگاه حاجتی از خداوند دارم، هنگام ظهر برای دعا به مسجد می روم».[2]

آن حضرت در شبی از شب‌های قدر با آن‌که به سختی بیمار بود، دستور داد وی را با همان حال بیماری به مسجد ببرند تا در خانه خدا به دعا و عبادت بپردازد.[3] وقتی فشار سیاسی امویان بر پیروان امام سجاد(علیه السلام) شدت یافت، آن حضرت، فرزند گرامی اش، امام باقر(علیه السلام) را فرمان داد تا به مسجد برود و برای رفع گرفتاری های شیعیان دعا کند. امام باقر (علیه السلام) به مسجد رفت؛ دو رکعت نمازگزارد؛ گونه خود را بر خاک نهاد و برای رفع گرفتاری ها دعا کرد و دعای او تأثیر کرد.[4] از شواهدی استفاده می شود که مسلمانان صدر اسلام، بر این باور بودند که به هنگام بروز حوادث سخت باید در مسجد حاضر شوند و دعا کنند.[5] آنان، مسجد را محضر خاص حق تعالی و جایگاه فرود آمدن رحمت گسترده او می دانستند. ماجرای پناه آوردن ابولبابه به مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خوبی، این باور مسلمانان را روشن می کند. ابولبابه همان کسی است که در جنگ بنی قریظه دچار لغزش شد  و از سر بی دقتی طرح پیامبر (صلی الله علیه و آله) را درباره یهودیان بنی قریظه را افشا نمود. او پس از آگاهی نسبت به خطای خویش، بی درنگ به مسجد آمد و هفت یا پانزده شبانه روز خود را به یکی از ستون های مسجد بست؛ تا این‌که خداوند توبه او را پذیرفت.[6]

یکی از مطالبی که در زمینه دعا در مسجد، ممکن است مورد بحث قرار گیرد، این است که دعا در مسجد می تواند به صورت فردی یا جمعی برگزار شود. بر پایه روایاتی که از پیشوایان دین در دست است، برگزار نمودن جلسات دعا به صورت دسته جمعی، چنانچه آسیبی به اخلاص نرساند، مطلوب و پسندیده است

از آنچه گذشت روشن می شود که در صدر اسلام مسلمانانی که دچار خطا و لغزش می شدند و خود را نیازمند به لطف و احسان ویژه خداوند می دانستند، به مسجد پناه می آوردند؛ زیرا این جایگاه مقدّس را جلوه گاه رحمت خاصّ خداوند مهربان می دانستند. این باور مسلمانان مورد تأیید پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز قرار گرفته بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، خود خبر پذیرش توبه ابولبابه را به امّ سلمه داد. هنگامی که او این خبر را از کنار مسجد به ابو لبابه داد، مردم هجوم آوردند که ریسمان از دست های ابولبابه بگشایند. ابولبابه گفت: نه! باید رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیایند و ایشان ریسمان را بگشایند. پیامبر (علیه السلام) هنگامی که برای نماز صبح به مسجد رفتند، ریسمان ابولبابه را باز کردند.[7] به علاوه، ابولبابه گفته است: آنگاه که پیامبر (ص) از ماجرای به مسجد رفتن من آگاه شد، فرمود: «رهایش کنید تا خداوند هر چه می خواهد درباره او حکم فرماید».[8]

یکی از مطالبی که در زمینه دعا در مسجد، ممکن است مورد بحث قرار گیرد، این است که دعا در مسجد می تواند به صورت فردی یا جمعی برگزار شود. بر پایه روایاتی که از پیشوایان دین در دست است، برگزار نمودن جلسات دعا به صورت دسته جمعی، چنانچه آسیبی به اخلاص نرساند، مطلوب و پسندیده است.[9] پس تشکیل مجالس دعا در مسجد و خدا را در خانه او خواندن عبادتی بزرگ به شمار می آید. بی گمان چنین دعایی در معرض اجابت پروردگار قرار دارد.

در صدر اسلام مسلمانانی که دچار خطا و لغزش می شدند و خود را نیازمند به لطف و احسان ویژه خداوند می دانستند، به مسجد پناه می آوردند؛ زیرا این جایگاه مقدّس را جلوه گاه رحمت خاصّ خداوند مهربان می دانستند. این باور مسلمانان مورد تأیید پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز قرار گرفته بود

برگزاری این گونه مجالس در مسجد به طور منظّم و متناسب با حال نمازگزاران مسجد از جنبه های تربیتی خوبی نیز برخوردار است. این مجالس پرفیض زمینه آشنایی و انس مۆمنان با فرهنگ پربار دعا را فراهم می آورد. جذابیت بخشیدن به این برنامه ها و به ویژه سودمند و کوتاه برگزار نمودن آن، می تواند باعث جلب شمار بیشتری به دعا باشد. اشکالی که گاه در مورد مجالس دعا در مسجد مشاهده می شود، طولانی برگزار نمودن آن است. این امر می تواند به گرمی و رونق مجالس دعا آسیب برساند. همچنین جا دارد در مجالس دعا از دعاهای گوناگونی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او (علیه السلام) به یادگار مانده، استفاده شود. انتخاب دعاهای متعدّد، مجالس دعا در مسجد را از حالت یکنواختی بیرون می آورد و باعث می شود مردم با بخشی از گنجینه های ارزشمندی که متأسفانه مهجور مانده، آشنا شوند.

در ارتباط با مجالس دعا در مسجد، این نکته نیز شایان توجّه است که زمان برگزاری این مجالس را باید به گونه ای تنظیم نمود، تا آنان که تنها فرصت حضور در مسجد برای انجام نماز جماعت را دارند، با مشکلی رو به رو نشوند؛ به عنوان مثال: هر گاه این گونه مجالس در فاصله میان نماز مغرب و عشاء برگزار شود، طبیعی است آنان که مایل به شرکت در آن نباشند، از حضور  در نماز جماعت نیز خودداری خواهند کرد. از این رو شایسته است تنظیم این برنامه ها به گونه ای باشد تا به شکوه صف‌های نماز جماعت آسیبی وارد نیاید. 

 

پی نوشت ها :‌

[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 477

[2] . مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، ج 47، ص 347

[3] . همان، ج 47 ص53

[4] . همان، ج46، ص260

[5] . همان، ج 46، ص 278

[6] . برای ملاحظه تفصیلی این ماجرا، رک: واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص 383 و 384

[7] . همان منبع، ص384

[8] . همان منبع، ص383

[9] . رک: حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 4، ص 1143، باب 38 از ابواب الدعاء، روایات 1- 4

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : سایت اندیشه قم

امیرحسین مدنی بازدید : 688 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

17اثر شوم دیدن عکس و فیلم مستهجن 



یکی از قدرتمندترین نیازها و غرایزی که در انسان وجود دارد غریزه جنسی است. نیاز جنسی مانند نیاز به آب و غذا از نیازهایی است که بایستی از روش صحیح ارضاء گردد.
فحشا

از نظر علم و تجربه ثابت شده است که یکی از عوامل اصلی و ناخودآگاه تحریک و ترشح غدد و هورمونهای جنسی، نگاه است. نگاه به نامحرم هر چند اگر بدون قصد تلذّذ باشد عمل طبیعی و غریزی خود را انجام می دهد و زمینه تحریک شهوت انسان را در زمان نگاه یا بعد از آن ایجاد می کند. تحریک غریزه جنسی به گونه نامشروع نیز آثار شوم و نکبت بار فراوانی بر ابعاد مختلف انسان و جامعه بشری ایجاد می نماید. اسراف، انحراف و هدر رفتن نیروهای فکری ، اجتماعی و معنوی انسان، زمینه سازی سردی روابط خانوادگی (شخصی که نگاه خود را کنترل نمی کند با یک همسر ارضا نمی شود)، حالت حسرت و ناکامی، از دست دادن آرامش روانی، میل به گناه (لواط، زنا ، استمناء و....) و بالاخره گرایش به گناهان مختلف از جمله آثار سوء نگاه حرام است که در عرصه زندگی فردی، خانوادگی و اجتماع ظاهر می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید چشم، پیش قراول دل، جلودار فتنه، دام شیطان و نگاه حرام سبب کاشتن بذر شهوت و نهال گناه (زنا و لواط و استمناء و ...) است.[1] نگاه به نامحرم باعث سختی زندگی و زیادی حسرت و افسوس است. قران کریم در این مورد می فرماید: « قُلْ لِلْمُۆْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِک أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یصْنَعُونَ [2] به مۆمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزه‏تر است خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است! »

برخی آثار فاجعه آمیز نگاه کردن به فیلم های غیراخلاقی را می‌‌توان اینگونه برشمرد :

1. کاهش شدید عشق:

چنین افرادی از توان عاطفی کمتری برخوردارند و در روابط عاشقانه توفیق کمتری کسب می‌کنند.

2. تاثیرات فیزیولوژیک:

سلامت جنسی انسان که تأثیر عمیقی در سلامت جسمی‌ و روانی او دارد، حاصل ارضاء معقولی است که در پی تحریک واقعی و نیاز حقیقی فیزیولوژی بدن اتفاق افتاده باشد. عدم حفظ این عدم تعادل، از عقلانیت انسان می‌کاهد و او را وادار به گناه می‌کند.

3. تضعیف انسانیت:

جنبه جنسی بسیاری این افراد، عاری از ویژگی‌های انسانی می‌‌شود. آنها یک حالت «من غریبه» (جنبه تاریک) را توسعه می‌‌دهند که محور آن، شهوت جامعه ستیز و عاری از اکثر ارزش‌ها است.

مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند

4. از بین رفتن عفت عمومی‌ و اجتماعی در درازمدت:

کسانی که اینگونه فیلم ها را تماشا می کنند در برخورد با افراد دیگر در اجتماع نگاه جنسی دارند و شیطان همیشه برای گمراه کردن آنها امید دارد. زیرا آنها برای گمراهی و انحراف از مسیر الهی آمادگی لازم را دارند.

5. نقش بستن تصاویر جنسی در مغز:

در این جا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، «مک گاف» در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافته‌های او (که بسیار ساده شده اند) نشان می‌‌دهند که خاطرات تجربه‌هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می‌‌دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می‌‌نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می‌‌تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه‌نگاری و هرزه‌بینی را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه‌های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می‌‌کنند و مرتباً به ذهن خطور می‌‌کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می‌‌کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی می‌‌شود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی‌درپی آن صحنه در ذهن خواهد بود.

6. تأثیر بر رفتار جنسی:

برخی از جامعه‌شناسان آلمانی ادعا می‌‌کنند که «عادت بیمارگونه‌ دیدن عکس‌ یا فیلم‌های پورنو (سکسی)» بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورنو» تأثیر منفی دارد. تا ‌جایی که این بیماران، از انجام سکس عادی و عشق‌ورزی لذتی نمی‌‌برند. کاربرانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد خود به روانکاو مراجعه کرده‌اند، اعتراف می‌‌کنند که «دیدن پورنو، به بخش جدایی‌ناپذیر ارضای جنسی آنان تبدیل شده است» و آنان نمی‌‌توانند بر «وسوسه و نیاز» دیدن این تصاویر غلبه کنند.

7. انزوا و کاهش روابط اجتماعی:

پژوهشگران آلمانی معتقدند که اعتیاد به دیدن فیلم ها و تصاویر پورنو‌، هم‌چنین سبب انزوا و دوری فرد از اجتماع و کاهش روابط اجتماعی او می‌‌شود.

نگاه

8. تحلیل توان عقل:

هر قدر که اطلاعات موجود در ذهن، منظم‌تر و دارای عناوین کمتری باشد،‌ دسترسی عقل به آنها برای پردازش‌های جدید، مهیاتر خواهد بود. اما وجود داده‌های فراوان و متعدد که فضای ذهن را بی جهت پر کرده باشند و با تکرار درگیری ذهنی و رفتار بیرونی، تقویت شده باشند، باعث می‌شود توان عقل را به مقدار چشمگیری کاهش دهند، چه رسد جایی که این داده‌ها، دارای تاثیر بر هورمونهای مختلف نیز باشد که تأثیرات ارگانیک را نیز درپی داشته باشد.

9. سقوط شخصیت زن و مرد و تبدیل شدن به وسیله‌ای برای اشباع هوس‌های سرکش:

با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است.

10. آسیب جسمی‌:

علم پزشکی هنوز تا مرز شناخت بسیاری از بیماری‌ها فاصله ای طولانی دارد و چه بسا اموری که در زندگی روزمره ما وجود داشته باشد و ما به عنوان امور مفید از آنها استفاده کنیم، در آینده ای نزدیک ضرر آنها از نظر پزشکی ثابت شود. بنابراین اگرچه تاکنون برای هرزه‌بینی، اثر جسمانی مستقیم تشخیص داده نشده است (و احتمال این وجود دارد که با پیشرفت علم مشخص گردد) ولی قطعا اثر غیرمستقیم دارد. یعنی نگاه به عکس و فیلم‌های مبتذل غالبا موجب تحریک سیستم عصبی خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) و تحریک شهوت می‌گردد؛ هم زمان ضربان قلب و تعداد تنفس افزایش پیدا می‌کند؛ ترشح برخی از هورمون‌ها در خون بالا رفته و تعادل هورمونی و روانی شخص برای دقایقی و گاه ساعت ها و گاه روزها به مخاطره می‌افتد. اگر این رفتار به مدت طولانی ادامه یابد آثار آن همه عمر فرد را در بر خواهد گرفت.

11. پرخاشگری:

هرزه‌بینی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب می‌گذارد بلکه افراد را تشویق می‌کند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند.

با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است

12. مقایسه:

به دنبال مشاهده این‏گونه فیلم‏ها، افراد مجرد در آینده به مقایسه آنچه در فیلم دیده‏اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند می‌‏پردازند و در نتیجه نقایص و کمبودها و ضعفهای احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده و چه بسا باعث کاهش تمایل و علاقه به همسر انتخاب شده خود می‌‏شود و به تدریج کانون خانواده را دچار اختلال و فروپاشی می‌‏کند.

13. دیدن عکس‌ها و فیلم‌های مبتذل،

به ویژه جوانان را، در یک حال تحریک دائم قرار می‌دهد، تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنان و ایجاد هیجان‌ های بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی می‌گردد.

14. سستی ایمان:

این گناه، پیوند انسان با خدا را سست و در صورت استمرار، این پیوند را قطع و ایمان او را زایل می‌‌گرداند؛ غریزه جنسی انسان را به طور افراطی تحریک کرده؛ او را از فعالیت‌های مثبت انسانی بازداشته؛ به سمت ارتکاب فحشا و منکرات سوق می‌دهد. بدین وسیله انسانیت انسان که سرمایه وجودی انسان است را از او سلب می‌کند.

15. محروم شدن از شیرینی و لذت انس با خدا:

هشیار بودن این تصاویر در ذهن و مرور دائمی و ناخودآگاه آن، حضور قلب را در عبادات به خطر می‌اندازد و تکرار نافرمانی خدا، بهره رابطه با او را از لذت می‌اندازد.

16. مردن دل‌ها و افسردگی:

همانگونه که روایات نیز بر این امر تصریح دارند، ولنگاری جنسی و ارتباطی، باعث بروز قساوت قلب می‌شود و مرگ معنوی و روانی قلب را درپی دارد.

17. تاثیرات منفی در زندگی زناشویی:

مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند.

 

پی نوشت ها :

[1] . میزان الحکمه، محمدمحمدی ری شهری. ماده النظر.

[2] . سوره مبارکه نور،آیه شریفه  30

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان



منبع: سایت پرسمان

 

امیرحسین مدنی بازدید : 331 یکشنبه 11 فروردین 1392 نظرات (0)
علت آشکار نشدن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

علت آشکار نشدن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
http://s3.picofile.com/file/7704107846/3571ADC2900D18CA7BBB29FFEF49E706.jpg
پرسش:
چرا قبر امام علی (ع)که در ابتدا مخفی بود توسط امامان بعدی آشکار شد ولی قبر حضرت فاطمه (س) هم چنان مخفی مانده است؟

پاسخ:
یک علت مهم مخفی بودن قبر حضرت زهرا (س) این است که هنوز رفع ظلم از آن حضرت نشده است، زیرا کسانی که در حق آن حضرت ظلم نمودند و در واقع قاتل آن حضرت هستند هنوز به عنوان صحابی کبار و خلیفة الرسول مورد احترام و اکرام می­باشند. در واقع قهر نمودن حضرت فاطمه زهرا (س) با ظالمین در زمان نزدیک به شهادتشان و وصیت آن حضرت به دفن شبانه بدون حضور کسانی که آن مظلومه مقهوره را آزردند، یک شیوه و سبک مبارزه است که آن حضرت برای رسوا نمودن کسانی که مورد غضب پاره تن رسول (ص) قرار گرفتند، انتخاب نمود و جایی برای جعل حدیث و تغییر تاریخ برای پوشاندن این ستم باقی نگذاشت و سند بزرگی است بر مظلومیت آن حضرت.

و اما حضرت امیر (ع) گر چه بزرگ مظلوم عالم بود ولی در مورد آن حضرت شیوه فرق داشت و علت مهم مخفی بودن قبر آن حضرت امیر (ع) شدت دشمنی عده ه­ای از خوارج و بنی امیه بوده که احتمال نبش قبر آن حضرت توسط آنها داده می­شده است و در زمان­های بعد، پس از نابود شدن خوارج و بنی امیه و گذشت سالیان متمادی از حکومت بنی عباس، زمانی که در ظاهر مقداری از آن شدت دشمنی کاسته شد و امکان نبش قبر برای دشمنان وجود نداشت. بخصوص که موقعیت مکانی قبر آن حضرت در نزدیکی منطقه­ای تقریبا شیعه نشین قرار گرفته بود که بعدها شیعیان مانند پروانه دور شمع قبر آن حضرت جمع شدند، به خاطر این جهات، ائمه علیهم السلام مکان قبر آن حضرت (ع) را برای مردم بیان کردند

عرش نیوز.منبع:

امیرحسین مدنی بازدید : 305 یکشنبه 11 فروردین 1392 نظرات (0)

با سلام بخش پاسخ پاسخ به شبهات افتتاح شد هر سئوالی برای شما پیش آمد اعم از اعتقادی,دینی و... می توانید در این بخش مطرح نمایید تا در اسرع وقت به آن پاسخ داده شوددر بخش

عمومی-پاسخ به شبهات

امیرحسین مدنی بازدید : 738 یکشنبه 11 فروردین 1392 نظرات (0)

معنای اصرار بر گناه و آثار آن



بر اثر اصرار برگناه و تكرار آن، محبت آن گناه در دل او ریشه دوانیده، یاد آن گناه بر قلب او غلبه می­کند. بنابراین چون هنگام مرگ رسد صورت آن گناه در نظرش مجسم می­شود و میل به انجام آن در او پیدا می­گردد و در همان حال كه توّجه روحش به عالم طبیعت و روى دلش بسمت دنیا است جانش گرفته می­شود .

خودارضایی: گناه یا بیماری
اصرار بر گناه به دو معنی به کار می رود:

1. تکرار گناه : قدر مسلم از معنی اصرار، تکرار عملی گناه است بدون پشیمان شدن به طوری که در عرف گفته شود مداومت بر آن گناه نموده و پر واضح است کسی که بر گناه اصرار می‌ورزد، از ارتکاب آن پشیمان نیست.

2.ارتکاب گناه (حتی یک بار) بدون عزم و تصمیم و اراده بر توبه و استغفار از آن. در روایتی از امام باقر (ع) آمده است: اصرار بر گناه این است که انسان گناه کند و استغفار نکند و تصمیم بر توبه و بازگشت نگیرد.[1] و روایتی دیگر از پیامبر اکرم (ص) چنین است: اصرار بر گناه ندارد کسی که استغفار می کند، اگرچه در روز هفتاد بار یک گناه را انجام بدهد.[2]

با توجه به این احادیث و احادیث دیگر معلوم می شود که اصرار بر گناه وقتی معنی پیدا می کند که توبه و استغفار در پی ارتکاب گناه نباشد.

منشأ اصرار بر گناه

اصرار بر گناه یا ناشى از تباهى و خواری یكى از دو قوه (شهوت و غضب) و خروج یكى از این دو از اطاعت قوه عاقله است یا از فساد هر دو قوه با هم پدید مى‏آید و در این صورت از رذائل هر دو قوه به شمار می آید و هر چه دلالت بر نکوهش مطلق گناه یا بر ذم هر یك از افراد معیّن آن داشته باشد بطریق أولى و با تأكید بیشتر بر نکوهش اصرار بر گناه دلالت دارد.[3]

 

آثار سوء اصرار بر گناه

اصرار بر گناه در آیات و روایات شدیداً مورد مذمت واقع شده و بعضی از آثار سوء آن بیان شده است که عبارتند از:

1. تبدیل شدن گناه صغیره به کبیره: در روایتی آمده است، هیچ گناه صغیره ای همراه با اصرار نیست و هیچ گناه کبیره ای همراه با استغفار نیست.[4] یعنی اگر کسی اصرار بر گناه داشت اگر چه گناهش صغیره باشد تبدیل به کبیره می شود و اگر کسی توبه و استغفار کند اگر گناهش کبیره هم باشد از کبیره بودن خارج می شود.

2.خروج از دایره تقوا: قرآن در شرح حال متقین می فرماید: و آنها کسانی هستند که وقتی مرتکب گناه زشتی می شوند یا به خود ستم می کنند به یاد خدا می افتند و برای گناهان خود طلب آمرزش می کنند (و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟) و بر گناه خود اصرار نمی ورزدند. [5]

3.عدم قبول طاعت: امام صادق (ع) فرمود: به خدا سوگند که خداوند چیزی از طاعت بنده ای را با اصرارش بر گناه نمی پذیرد.[6]

چیزى براى قلب فساد آورتر از گناهش نیست، قلب مرتكب گناه مى‏شود و بر آن اصرار مى‏ورزد تا بالایش را پائین مى‏گرداند (وارونه مى‏شود و معكوس مى‏فهمد و حق و باطل را بجاى هم مى‏گیرد

4.بدبختی: امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود: علامات بدبختی عبارتند از: خشک بودن چشم (نداشتن اشک و گریه)، قساوت قلب (سنگ دلی)، حرص شدید بر دنیا و اصرار بر گناه .[7]

5.کم شدن قبح گناه.

6.کشاندن انسان به مرز کفر و الحاد: قرآن می فرماید: سرانجام کسانی که به گناه اصرار می ورزند به تکذیب آیات خدا و مسخره کردن آن می رسند.[8]

7.تشدید مجازات و عقوبت های دنیوی و اخروی گناه: در روایات آمده است کسانی که مرتکب گناه کبیره می شوند و دوبار حد بر آن ها جاری شده بار سوم کشته می شوند.[9]

همچنین در روایات در مورد عمل زشت و شنیع زنا آمده است که زنا کاری که سه بار شلاق خورده بار چهارم کشته می شود.[10]

بنا بر این بعد از ارتکاب هر گناهی هر چند کوچک باید سریعاً توبه کرده و قصد بازگشت دوباره به آن را نداشته باشیم چرا که اصرار بر گناه و تکرار آن رفته رفته بنده را از خدا دور می کند و دلش را سیاه می نماید و در این صورت است که توفیق توبه از انسان سلب می شود.[11]

8. عدم تشخیص حق و باطل :

امام باقر علیه السّلام می­فرماید:

«چیزى براى قلب فساد آورتر از گناهش نیست، قلب مرتكب گناه مى‏شود و بر آن اصرار مى‏ورزد تا بالایش را پائین مى‏گرداند (وارونه مى‏شود و معكوس مى‏فهمد و حق و باطل را بجاى هم مى‏گیرد)».[12]

اما علاج اصرار بر گناه و دواء براى دستیابى به توبه، نیاز به تحصیل اسباب آن دارد و آن عبارت است از علم و تذكر و مجاهدت با عمل. اما علم به این است كه بداند آنچه بهتر و پایدارتر است آن سراى آخرت است و گناهان موجب شقاوت و بدبختى بس بزرگ براى او در دنیا و آخرت خواهد بود و آنچه كه انسان را از این شقاوت عظمى نجات می بخشد و محبت حضرت حق تعالى را كسب می كند و آدمى را بجوار حضرت ذو الجلال و لقاء او می رساند توبه ا­ست

9. عاقبت به شر شدن

بر اثر اصرار برگناه و تكرار آن، محبت آن گناه در دل او ریشه دوانیده، یاد آن گناه بر قلب او غلبه می­کند. بنابراین چون هنگام مرگ رسد صورت آن گناه در نظرش مجسم می­شود و میل به انجام آن در او پیدا می­گردد و در همان حال كه توّجه روحش به عالم طبیعت و روى دلش بسمت دنیا است جانش گرفته می­شود. چنین كسى كه سرش را بطرف دنیا برگردانیده و قبض روح شده است از لقاء پروردگار محجوب و در پرده خواهد بود و آنگاه كه انسان از خدایش محجوب گشت عذاب بر او نازل مى‏شود و آثار گناهانش ظاهر می­گردد، چون انسان بر همان چیزى كه بر آن زندگى می­کند می­میرد و بر آنچه كه بر آن مرده، زنده مى‏شود. همانطور که پیامبر اکرم(ص) فرموده است.[13]

 

درمان اصرار بر گناه

احساس، گناه

اما علاج اصرار بر گناه و دواء براى دستیابى به توبه، نیاز به تحصیل اسباب آن دارد و آن عبارت است از علم و تذكر و مجاهدت با عمل. اما علم به این است كه بداند آنچه بهتر و پایدارتر است آن سراى آخرت است و گناهان موجب شقاوت و بدبختى بس بزرگ براى او در دنیا و آخرت خواهد بود و آنچه كه انسان را از این شقاوت عظمى نجات می بخشد و محبت حضرت حق تعالى را كسب می كند و آدمى را بجوار حضرت ذو الجلال و لقاء او می رساند توبه است.

از اینكه بگذریم باید دانست كه علم با غفلت نفعى بحال آدمى ندارد مگر اینكه انسان متذكر شود و علامت فكر سودمند این است كه آن فكر در تغییر و تحول احوال آدمى اثر بگذارد و در عواقب سوئى كه بخاطر زیاده روى در منافع زودرس دنیائى در انتظارش هست او را به تفكر وا دارد و همیشه متذکر آن بوده در اطراف آن نهایت تفکر را بکند. آنگاه شروع به توبه کند که مراتب و مراحل آن در کتابهای اخلاقی بیان شده است.[14]

 

نتیجه

 اصرار بر گناه ولو صغیره از گناهان کبیره بوده، سم مهلکی بر پیکره روح و روان انسان است که حالت بندگی را از او ربوده، نام و یاد خدای تعالی هم ثمره­ای نمی­بخشد. 

 

پی نوشت ها :

[1] عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ قَالَ الْإِصْرَارُ هُوَ أَنْ یذْنِبَ الذَّنْبَ فَلَا یسْتَغْفِرَ اللَّهَ وَ لَا یحَدِّثَ نَفْسَهُ بِتَوْبَةٍ فَذَلِکَ الْإِصْرَارُ، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 2، ص 288، بابُ الْإِصْرَارِ عَلَى الذَّنْبِ، حدیث 2

[2] انوار التنزیل، ج1، ص 182

[3] مجتبوى‏، سید جلال الدین؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، 1377 ش،ج : 4  ص :  63

[4] کافی، ج 2، ص 282، بابُ الْإِصْرَارِ عَلَى الذَّنْبِ، حدیث 1

[5] آل عمران،135:وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یصرُِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یعْلَمُون‏

[6] قال أَبِی بَصِیرٍ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ لَا وَ اللَّهِ لَا یقْبَلُ اللَّهُ شَیئاً مِنْ طَاعَتِهِ عَلَى الْإِصْرَارِ عَلَى شَی‏ءٍ مِنْ مَعَاصِیهِ

کافی، ج 2، ص 288، َبابُ الْإِصْرَارِ عَلَى الذَّنْبِ حدیث 3

[7] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 337، حدیث 20680 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَینِ وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ فِی طَلَبِ الدُّنْیا وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذَّنْبِ .

[8] روم ، 10ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوآی أَنْ کَذَّبُوا بِآیات اللَّهِ وَ کانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنْ.

[9] - جباران‏،محمدرضا؛ اخلاق (ترجمه‏ى اخلاق)

[11] ـ همان، ص :  334

[12]-کلینی،یعقوب،اصولکافی،تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الإسلامیه،چاپ ششم،1375ش،ج2،ص268

[13] کافی، ج 7، ص 191، حدیث 2

[14] ـ ملكى تبریزى‏، میرزا جواد آقا؛ أسرار الصلاة، رضا رجب زاده، انتشارات پیام آزادى‏، چاپ : هشتم،‏1378 ش ،78

فرآوری : بصیرت

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


 

منابع : اسلام پدیا ، پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام

امیرحسین مدنی بازدید : 615 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)
علی گندابی گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد که میگه: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها و گفت، بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: شیخ صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا، علی اومده.
به گزارش  ويژه‌نامه محرم باشگاه خبرنگاران؛ مفسر تفسیر المیزان آقای سید محمد باقر موسوی همدانی که 4 سالی هست به رحمت خدا رفتند این داستان رو نقل می کردند.

علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد.

لات بود اما یکجور مرام و معرفت ته دلش بود،برای مثال یکروز که تو قهوه خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه میکرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه خونه بیرون رفت.

 یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه خوان های همدان بود، برای روضه خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه های شهر رو بسته بودند و هنگامیکه خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان های درنده در امان نخواهم ماند. زمانیکه خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا توکل به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می کشید و قمه دست داشت.

گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی ؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه و امشب، شب اول  محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، بطوریکه سرش را  به دروازه می زد با خودش می گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه.

به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد، مستمع میخواد. گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمینو اشک میریزه.

 روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با  علی گندابی کار داریم  که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده.

علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود .

میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا....

صوت داستان توبه علی گندابی


منبع:http://www.yjc.ir
امیرحسین مدنی بازدید : 242 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)
نماز

1- برآورده شدن خواسته ها:

حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسكری(ع) روایت می كند كه فرمودند: "خداوند متعال با حضرت موسی تكلم كرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. كسی كه نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا می كنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم."1 حضرت حجةالاسلام والمسلمین هاشمی نژاد فرمودند: پیرمردی مسن، ماه مبارك رمضان به مسجد لاله زار می آمد. خیلی آدم موفقی بود، همیشه قبل از اذان داخل مسجد بود. به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز كه به مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید، او گفت: نه آقا، من هرچه دارم از نماز اول وقت دارم و بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.

مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودكی را پیدا كردم و گفتم: من سه حاجت مهم دارم، دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد، یك چیزی یادم بدهید؟ ایشان فرمودند: چی می خواهی؟ گفتم: یكی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذت دیگری دارد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. گفتم: دومین حاجتم این است كه دلم می خواهد یك همسر خوب خدا به من عنایت كند. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. و حاجت سومم این است كه خدا یك كسب آبرومندی به من عنایت فرماید.

فرمودند:نماز اول وقت به جماعت بخوان. این عملی را كه ایشان فرمودند من شروع كردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنایت كرد.2

 

2- برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی:

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:"بنده ای نیست كه به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این كه من سه چیز را برای او ضمانت می كنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش."3

 

3 - ورود به بهشت و دوری از جهنم:

امام محمد باقر(ع) می فرمایند:"هر كس نماز واجب را در حالی كه عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد كه او را عذاب نكند، و كسی كه درغیر وقتش به جا آورد در حالی كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش كند.4

 

4- در امان بودن از بلاهای آسمانی:

قطب راوندی گوید: پیامبر خدا(ص) فرمود:هنگامی كه خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت كنندگان خورشید یعنی كسانی كه وقت های نماز را محافظت می كنند و كسانی كه مساجد را آباد می نمایند."5

هر كس نماز واجب را در حالی كه عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد كه او را عذاب نكند، و كسی كه درغیر وقتش به جا آورد در حالی كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش كند.

5- خشنودی خداوند:

امام صادق(ع) می فرمایند: اول وقت، خشنودی خداست و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه."6  و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا كه پیامبر اكرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند: "نماز را با وضوی كامل و شاداب در وقتش به جای آور كه تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است."7

 

6- استجابت دعا و بالا رفتن اعمال:

نماز

در حدیث است كه به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می شود و درهای بهشت باز می گردد و دعا مستجاب می شود ؛پس خوشا به حال كسی كه در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود.8 در حدیثی دیگر از حضرت صادق(ع) آمده است كه فرمودند:"... بهترین ساعت های شب و روز، وقت های نماز است." سپس فرمودند:"چون ظهر می شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می وزند و خداوند به خلق خود نگاه می كند. هر آینه من بسیار دوست دارم كه در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود." آنگاه فرمودند:" برشما باد به دعا كردن بعد از نمازها، چرا كه آن مستجاب می شود."9

 

7- دوری شیطان و تلقین شهادتین:

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:"شیطان تازمانی كه مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت كند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا كرده و را در گناهان بزرگ می اندازد."10 امام صادق(ع) می فرمایند:"ملك الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می كند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید."11 زیاد شدن عمر، مال و اولاد صالح در دنیا،در امان بودن از ترس و هول مرگ در موقع مردن،آسان شدن سؤال نكیر و منكر در قبر، توسعه یافتن قبر، نورانی شدن چهره، دادن نامه عمل به دست راست و آسان گرفتن حساب در محشر، رضایت خداوند، سلام دادن خدا به او و نگاه كردن از روی رحمت به او در هنگام عبور از صراط 12 و... از دیگر آثار و بركات نماز اول وقت است كه در روایات به آن اشاره شده است.

حجةالاسلام انصاری می گوید: امام(ره) در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم. دیدم اول وقت شد و امام(ره) خوابیده اند، حیفم آمد صدایشان بزنم؛ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است.

چنددقیقه ای از اذان گذشت و امام(ره) چشم هایشان را باز كردند، گفتند:وقت شده؟ گفتم:بله فرمودند:چرا صدایم نزدی؟ گفتم:ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. گفتند:مگر به شما نگفتم. سپس امام(ره) فرزند خود را صدا زدند و فرمودند: ناراحتم. از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان باید ده دقیقه تأخیر بیفتد؟".

 

منبع: روزنامه قدس - علی اكبر طحانیان

گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی


1،بحارالانوار، ج82، ص204.

2،داستان هایی از نماز اول وقت، ص 121.

3،سفینه البحار،ج 2، ص 42.

4،وسائل الشیعه، ج 3، ص 81، ح 23و ص 78، ح 1.

5،الصلاة فی الكتاب و السنة، ج 1، ص 329.

6،وسائل الشیعه، ج3، ص 90، ح16.

7،سرمایه سخنوران، ص 306.

8،سفینه البحار، ج2، ص 44.

9،اصول وافی، ج2، ص87.

10و 11،وسائل الشیعه، ج 3، ص 81و 9و 86.

12،حیات عارفانه فرزانگان، ص 10( به نقل از ثمرات،ص 408)

 

امیرحسین مدنی بازدید : 291 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)
جهان - مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است. کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است.

در این بخش به مناسبت ایام نوروز که با شادی و شادکامی همراه است، داستان‌هایی را با استناد به کتاب «آداب‌الطلاب» از آیت‌الله مجتهدی تهرانی نقل می‌کنیم:

*ریش‌تراشی

جوانی همیشه ریشش را با تیغ می‌تراشید. وقتی علت این کار را از او پرسیدند گفت: «مادرم می‌گوید پسرم! اگر تو ریش بگذاری مردم فکر می‌کنند سنت زیاد است. آن وقت می‌گویند حتماً مادرش هم پیر است. پس بهتر است قید ریشت را بزنی!»

*درخت گردو

شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت: «خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار داده‌ای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بته‌های کوچک! » همین‌طور که داشت با خدا درددل می‌کرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی‌اش خون آمد. او به خودش آمد و گفت: «خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آمد!»

*حلالم کن

یکی از علما چند شب در هیأتی منبر رفت. شب آخر، پاکت چند شبی را که منبر رفته بود از صاحب مجلس گرفت. شخصی جلوی عالم را گرفت و گفت: «حاج آقا! بی‌زحمت یک دعا در گوش من بخوانید». آن عالم دعا را خواند. بعد آن شخص گفت: «آقا! من را حلال کنید». حاج آقا گفت: «حلالت کردم». چند دقیقه بعد آن عالم رفت تا برای خانه‌اش خرید کند. وقتی خواست پول اجناس را به صاحب مغازه بدهد، دست کرد داخل جیبش و دید ای داد بی‌داد! خبری از پول و پاکت نیست. عالم به لهجه ترکی گفت: «ددم وای! حلالش هم کرده‌ام».

*قاطر و آسیاب

شخصی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان گندم‌ها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر می‌چرخید و آسیاب کار می‌کرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بسته‌ای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمی‌کند». آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا می‌فهمی؟» آسیابان گفت: «برو این پدر سوخته‌بازی‌ها را به قاطر من یاد نده!»

*آیه‌های سجده‌دار

علامه حلی در سنین کودکی پیش دایی‌اش که محقق بود می‌رفت و درس می‌خواند. وقتی درسی را یاد نمی‌گرفت یا شیطنت می‌کرد، دایی دنبالش می‌کرد تا تنبیهش کند. علامه کوچک اما سریع یک آیه سجده‌دار می‌خواند و دایی‌اش به سجده می‌رفت، آن وقت خودش پا به فرار می‌گذاشت و فرار می‌کرد.

*سنگ قبر سلطان

سلطان محمود غزنوی برای خود قبری ساخت، تا زمانی که مرد آنجا دفنش کنند. وقتی می‌خواست روی سنگ قبرش آیه‌‌ای از قرآن را بنویسد، از نوکرش پرسید: «چه آیه‌ای را بنویسم بهتر است؟» نوکر جواب داد: این آیه از قرآن را بنویس: «هذه جهنم التی کنتم توعدون؛ این جهنمی است که همواره وعده‌اش به شما داده می‌شد!»

منبع:عصر ایران

امیرحسین مدنی بازدید : 388 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)

حکایت

 

 

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...

 

یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!

یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات; رو بشکنی!!!

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد

...!منبع:راسخون

امیرحسین مدنی بازدید : 575 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)

مجموعه سخنرانی از مرحوم کافی (3)

مرحوم کافیدانلود مجموعه 24 سخنرانی از مرحوم کافی با موضوعات : حقانیت اسلام، تولد حضرت علی(ع)، ازدواج حضرت زهرا(س)، احترام به پدر و مادر، نشانه های ایمان و ...

 

 

 

 

لینک های دانلود
مشخصات:
فرمت: MP3 - تعداد: 24

لینک دانلود مجموعه سخنرانی از مرحوم کافی (3)  - ... مگابایت

منبع:یاسین مدیا

امیرحسین مدنی بازدید : 406 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)
خواندنی های شنیدنی



1. طولانی ترین جنگ

طولانی ترین جنگ بین انگلیس و فرانسه واقع شد که به مدّت 115 سال طول کشید و از ابتدای سال 1338 شروع و تا 1453 ادامه داشت. از آن طولانی تر جنگهای صلیبی نه گانه بود که نخستین آن در سال 1096 میلادی آغاز و آخرین و نهمین آن در سال 1291 که در مجموع 195 سال می شود، پایان یافت.(1)

2. نفرت از بیکاری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هرگاه شخص بیکاری را می دید، تعجب می کرد و می پرسید که کاری دارد یا نه؟ اگر متوجه می شد که بیکار است، می فرمود: از چشم من افتاد. عرض می کردند: چرا؟ می فرمود: «لاَِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَةٌ یَعیشُ بِدینِه؛(2) زیرا مؤمن وقتی حرفه و شغلی نداشته باشد، با دینش زندگی می کند (و از دینش مایه می گذارد و آن را تباه می سازد).»

3. هفتصد نماز برای یک درهم

در روز قیامت افراد مدیون را که حق مردم را نپرداخته اند، در مکان مرتفعی قرار می دهند و از مردم خواسته می شود که هر کس به گردن آنان حقّی دارد، می تواند باز ستاند. در مقابل یک درهم حق مردم، ثواب هفتصد نماز قبول شده آنان را از ایشان گرفته، به پرونده صاحب حق منتقل می کنند.»(3)

4. رمز موفقیّت شیخ انصاری

ایشان علاوه بر تلاش و توکّل و انجام واجبات، به چند عمل مستحب از اوّل بلوغ تا پایان عمر پای بند بود و همین باعث موفقیّت او شد. آن اعمال عبارت بود از:

الف) قرائت یک جزء قرآن کریم؛

ب) نماز جعفر طیار؛

ج) خواندن زیارت جامعه؛

د) زیارت عاشورا با صد لعن و سلام.

و این اعمال را هر روز انجام می داد.(4)

5. رمز موفقیّت بزرگان

یکی از رمزهای موفقیت بزرگان استفاده از تمام فرصتها بوده است.

ابن رشد اندلسی دانشمند قرن ششم دارای تألیفات بسیاری در فلسفه است. نقل شده که او در طول زندگی همواره مشغول نوشتن و تألیف بود، جز دو شب: شب زفاف و شبی که پدرش از دنیا رفت.

از مرحوم آیة الله گلپایگانی نقل شده است که: دورانی که در مدرسه فیضیّه طلبه بودم، به شدت بیمار شدم؛ به گونه ای که نمی توانستم حرکت کنم. از رفقا درخواست کردم که مرا با بسترم به محل درس ببرند تا از درس استاد محروم نشوم.

مرحوم آیة الله بروجردی همیشه در حال مطالعه بود و حتی روزهای تعطیل نیز از مطالعه غافل نبود.

«ماردن کود» آن قدر اهل تلاش و کوشش بود که یکی از آثارش را در ضمن رفتن به خانه بیماران نوشته است. دکتر «بورنی» زبان فرانسوی و ایتالیایی را هنگام رفتن به اداره و بازگشتن از آن یاد گرفت.(5) و مرحوم فیض کاشانی اشعار کتاب "طاقدیس" را که نغز و دلنشین است، در مسیر راه مستراح سروده است.

6. کمک به یک حیوان، مایه سعادت

آیة الله العظمی شفتی از مراجع بزرگ اصفهان و دارای قدرت معنوی و اجتماعی بالایی بود، تا آنجا که ظلّ السلطان به فقیری که از او کمک خواسته بود، گفت: چرا پیش ما آمده ای! اگر علم می خواهی، به مسجد سید برو! اگر پول و قدرت می خواهی، باز هم به آنجا نزد آیة الله شفتی برو! خود او درباره راز این موفقیّت می گوید: «مدّتی بر اثر فقر غذایی نداشتم بخورم تا اینکه مجبور شدم مبلغی از رفیقم قرض گرفتم و با آن مقداری آبگوشت کلّه خریدم. در مسیر برگشت سگی بسیار گرسنه که سه تا پچه اش به پستان بی شیر او چسبیده بودند، توجه مرا به خود جلب کرد. دلم به حال آنان سوخت، با خود گفتم: من که مدّتی است رنج گرسنگی را تحمّل نموده ام، چند روز دیگر هم تحمّل می کنم. نان را در آبگوشت ترید کردم، با همان ظرف در جلوی سگ قرار دادم. با تمام اشتیاق آن را خورد. ظرف را خاک مالی نموده، شستم. مدّتی نگذشت که وضع مالی من خوب شد.»(6)

7. بزرگ ترین پرنده

بزرگ ترین پرنده، تیره ای از شتر مرغ آمریکایی است که نسل آن در حال انقراض و نابودی است. این شتر مرغها در سنگال و سودان و اتیوپی زندگی می کنند و 70/2 متر ارتفاع و 165 کیلوگرم وزن دارند.(7)

8. چاه مکن بهر کسی

مادر هلاکو خان از دنیا رفت. یکی از علمای اهل سنّت که به خواجه نصیرالدین طوسی حسادت می ورزید، به هلاکوخان پیشنهاد کرد که برای پاسخ دادن به سؤالات نکیر و منکر در شب اول قبر خوب است خواجه نصیر را که در فن مجادله مهارت دارد، همراه مادرت دفن نمایی تا مادر بی سوادت در پاسخ سؤالات در نماند.

هلاکوخان پیشنهاد را با خواجه مطرح نمود. خواجه گفت: گرفتاری تو بیش از مادر است. بگذار وقتی شما وفات کردید، همراه شما در قبر باشم و به سؤالات مَلَکین جواب دهم؛ ولی برای مادرت، این عالم سنّی مناسب تر است. هلاکو خان سخن خواجه را پذیرفت و فورا دستور داد که او را همراه مادرش دفن کنند.(8)


1. خواندنیهای دلنشین، سعیدی لاهیجی، ص102.

2. بحارالانوار، ج100، ص9، ح38.

3. پندهای جاویدان، محمدی اشتهاردی، ص203.

4. زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص90.

5. رمز موفقیّت بزرگان، ص178 ـ 160.

6. گفتار نراقی، ج1، ص340.

7. جنگ جوان، مهدی مستقیمی، ص156.

8. کشکول امامت، ج2، ص64.

منبع:http://www.hawzah.net

امیرحسین مدنی بازدید : 4040 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (1)

مجموعه سخنرانی از حجت الاسلام عالی با موضوع امام مهدی (عج)

مجموعه 9 سخنرانی از حجت الاسلام عالی با موضوع امام مهدی (عج)

 

 

 

منبع:یاسین مدیا
امیرحسین مدنی بازدید : 1385 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)
دانستنی‍های قرآن

مرآت:آیا می دانید .... قرآن دارای 114 سوره است.

آیا می دانید ....قرآن دارای  6236  آیه است.

آیا می دانید ....قرآن 114 بسم الله الرحمن الرحیم دارد.

آیا می دانید ....قرآن دارای 120 حزب می باشد.

آیا می دانید ....قرآن 30 جز  دارد.

آیا می دانید ....بزرگترین سوره قرآن بقره است.

آیا می دانید ....كوچكترین سوره قرآن كوثر می باشد.

آیا می دانید ....بهترین آیه،  آیه الكرسی است.

آیا می دانید ....آیه  282 سوره بقره بزرگترین آیه قرآن است.

آیا می دانید ....عظیم ترین آیات  بسم الله الرحمن الرحیم می باشد.

آیا می دانید ....كوچكترین آیه قرآن  مدها متان  در سوره الرحمن  است.

آیا می دانید ....بهترین شب در قرآن  شب قدر است.

آیا می دانید ....بهترین ماه  در قرآن ماه رمضان  است.

آیا می دانید ....بهترین سوره قرآن  یس است.

آیا می دانید ....سوره حمد  به مادر قرآن معروف است.

آیا می دانید ....سوره فجر به سوره امام حسین (ع)  معروف است.

آیا می دانید ....بهترین خوردنی كه در قرآن ذكر شده عسل میباشد.

آیا می دانید ....بهترین نوشیدنی كه در قرآن به آن اشاره شده است شیر می باشد.

آیا می دانید ....در قرآن مجید پانزده آیه سجده دار وجود دارد که بعد از شنیدن یا خواندن چهار آیه آن سجده واجب می شود وباید سجده کرد، یازده آیه دیگر سجده مستحبی است،یعنی اگر سجده نکنی هم اشکالی ندارد.
سجده های واجب
1- آیه 15 سوره سجده (الجُرُزْ و یا اَلْمَضاجِعْ)
2- آیه 37 سوره فصلت
3- آخرین آیه سوره نَجم
4- آخرین آیه سوره عَلَقْ.

عرش نیوز

امیرحسین مدنی بازدید : 492 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)



پس از قرار دادن تم های زیادی برای گوشی های سری ۶۰ ورژن ۳ سیمبیان نوکیا ، این بار مجموعه ۳ تم فوق العاده زیبای مذهبی رو برای شما آماده کرده ایم که با یک کلیک می توانید این مجموعه تم ارزشمند را دانلود کنید.

برای دانلود ، به ادامه مطلب مراجعه کنید.


مجموعه 3 تم مذهبی نوکیا سری 60 ورژن 3



download لینک دانلود

size حجم فایل : ۱.۰۵ مگابایت

download رمز فایل : www.download0098.com

download منبع : دانلود ۰۰۹۸

امیرحسین مدنی بازدید : 486 چهارشنبه 07 فروردین 1392 نظرات (0)

چرا خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرد؟


زبان عربی برای ترجمه زبان وحی جامع ترین و کاملترین زبان است که می تواند ریزه کاری های کلام وحی را بازگو کند، و همه، آن را درک کنند و به دنبال آن عمل نمایند.


به گزارش نامه به نقل از افکار، هدف از آمدن قرآن درک و فهم مفاهیم آن است و به خاطر همین امر، قرآن به زبان عربی آمده است چه اینکه زبان عربی برای ترجمه زبان وحی جامع ترین و کاملترین زبان است که می تواند ریزه کاری های کلام وحی را بازگو کند، و همه، آن را درک کنند و به دنبال آن عمل نمایند.

خداوند متعال می فرماید: انا انزلنا قرآنا عربیا لعلکم تعقلون؛ ما آن -قرآن- را به عربی نازل کردیم تا شما تعقل کنید.(یوسف/۲)

اگر قرآن کریم قابل فهم باشد که هست؛ در تعقل و تفکر انسان بازتابی موثر دارد و اگر قرآن به زبان عربی آمده است به خاطر قابل فهم بودن آن برای مردمان عرب که اسلام در آن منطقه ظهور کرد، و هم قابل ترجمه بودن به زبانهای مختلف و رسا بودن زبان عربی در جهت بیان مطلب است، و اگر چنانچه انسان بفهمد و درک کند در رشد عقلی او تأثیر خواهد داشت

منبع:نامه نیوز.

امیرحسین مدنی بازدید : 451 چهارشنبه 07 فروردین 1392 نظرات (0)
تنها یادگار پیامبر ( ص ) والاترین الگوی زنان مسلمان درجهان
حضرت فاطمه (س) از کودکی رویدادهای ناگوار بسیاری را دیددشوارترین دوران همانا دردوران زندگی در شعب ابی طالب بود که سه سال بطول انجامید. این محاصره با وجود تأثیر منفی آن بر سلامتی فاطمه، پایبندی وی به دین اسلام را بیشتر نمود وهنگامیکه این محاصره به پایان رسید ناگهان مادرش خدیجه(س) زندگی را بدرود گفت و مسئولیت فاطمه در برابر پدر بیشتر شد.

شبکه ایران: نگارنوروزبهاری/ درباره ولادت حضرت فاطمه (س)  روایات گوناگونی وجود دارد که بعضی ولادت این بانوی اسلام را پنچ سال قبل از بعثت پیامبر(ع) می دانند وبعضی دیگر می گویند که وی در سال ساخت خانه خدا بوسیله قریش بدنیا آمد. در آن سالی که پیامبر(ص) حجر الاسود را در جای خود در گوشه کعبه قرار داد. روایات تشیع بر این تأکید دارد که ؟آن حضرت در اول ماه جمادی چشم به جهان گشود. در عین حال علمای تشیع تقریبا اتفاق نظردارند که حضرت فاطمه در 18 سالگی چشم از جهان فرو بست اما اهل تسنن می گویند که وی 29 سال داشت.
حضرت فاطمه (س) از کودکی رویدادهای ناگوار بسیاری را دید از جمله رفتار نابه خردانه قریش با پدرش پیامبراکرم (ص) وبخصوص ستیزه گری ابا لهب و همسرش که همواره زباله های خانه خود را در برابر خانه پیامبرمی ریختند وفاطمه آنها را جمع می کرد ومکان را پاکسازی می نمود.
دشوارترین دوران همانا دردوران زندگی در شعب ابی طالب بود که سه سال بطول انجامید. این محاصره با وجود تأثیر منفی آن بر سلامتی فاطمه، پایبندی وی به دین اسلام را بیشتر نمود وهنگامیکه این محاصره به پایان رسید ناگهان مادرش خدیجه زندگی را بدرود گفت و مسئولیت فاطمه در برابر پدر بیشتر شد.
نامهای حضرتش بسیار است که برجسته ترین آنها " فاطمه" است ومقصود این است خداوند وی را از آتش دوزخ دور نگداشته است. از برجسته ترین القاب وی " زهرا " ( چون نور وی آسمان را روشن می ساخت) است و نیز صدیقه ( چون هیچگاه دروغ بر زبان نیاورد) طاهره، أم الأئمه، محدثه ( چون فرشتگان با وی سخن می گفتند ) .
وی در هشت سالگی به مدینه مهاجرت نمود. فاطمه (س) جایگاه ویژه ای نزد مسلمانان دارد و وی را بانوی هر دو جهان می دانند.
پیامبر اکرم (ع) فرمود: نیکوترین بانوان هر دو جهان چهار تن هستند: مریم وآسیه و خدیجه و فاطمه. همچنین فرمود: أی فاطمه تو نخستین کس از خانواده من هستی که ( در آن جهان) به من خواهی پیوست. نیز فرمودند: نخستین کس که وارد بهشت شود، فاطمه است.
درباره وفات حضرت فاطمه (س) اختلاف نظر وجود دارد ولی روایت صحیح تر اینکه 95 روز پس از فوت پدرش ( سوم جمادی الآخر) به لقای حق شتافت. روزی که پیامبر اکرم (ص) وفات یافت مسلمانان سرگرم تعیین جانشین برای وی شدند وبخاک سپاری وی را نادیده گرفتند اما حضرت علی (ع) این مأموریت را انجام داد و پیکر پیامبر (ص) را غسل داد وکفن نمود و آنرا در جایگاه ابدی قرار داد و پس از آن همچنانکه پیامبر (ص) به وی سفارش کرده بود اقدام به جمع آوری قرآن کرد. اما مسلمانان بازهم پیامبر و خاندان وی را نادیده گرفتند. در این میان عمر به ابو بکر گفت: ای مرد باید همه مردم باتو بیعت کنند بجز این یکی ( حضرت علی ) وخاندان او، او را نزد خود بخوان.
ابو بکر یکی از عمو زاده های عمر را بدنبال حضرت علی (ع) فرستاد. این فرستاده چند بار نزد علی (ع) آمد اما حضرت پاسخ نداد. عمر خشمگین گشت و به خالد ابن ولید وپسر عم خود دستور داد هیزم وآتشی را بردارند و به درب خانه علی (ع) و فاطمه (س) بروند. در این هنگام حضرت فاطمه پشت درب خانه نشسته بود. و از درد درگذشت پدر در رنج بود. عمر درب را کوبید وفریاد کشید ای ابن ابی طالب درب را بازکن! در این هنگام حضرت فاطمه پاسخ داد: ما را با تو کاری نیست ای عمر. عمر گفت: درب را باز کن وگرنه آنرا به آتش می کشم . فاطمه پاسخ داد: أی عمر از خداوند بترس چگونه می خواهی به خانه ام حمله کنی .. اما عمر همچنان اصرار کرد و از رفتن خودداری نمود. سپس دستور داد درب را به آتش بکشند ودرب خانه فاطمه وعلی سوزانده شد و عمر درب را فشار داد و در اینجا بود که فاطمه (ع) در برابر عمر نمایان گردید و فریاد کشید: أی پدر أی رسول خدا بفریاد من برس... عمر شمشیر در غلاف خود را به کمر حضرت فاطمه زد که دخت پیامبر فریاد کشید: أی پدر بفریاد من برس! عمر با تازیانه بر بازوی فاطمه کوبید... فاطمه بازهم فریاد زد : أی پدر بفریاد من برس..! در اینجا بود که حضرت علی (ع) بیرون آمد وبه عمر حمله نمود و وی را برزمین انداخت و خواست که عمر را بقتل برساند که فرموده پیامبر (ص) را بیاد آورد که به وی سفارش صبر کرده بود. در این میان عمر کمک طلبید ومردم آمدند از جمله پسر عم او که با تازیانه به دخت پیامبر حمله کرد که چنان وی را زد که بر اثر آن چند روز بعد جان به جان آفرین تسلیم نمود.
در تاریخ آمده است که فاطمه (س) اطلاع یافت که ابوبکر در آغاز حکومتش باغ فدک را تصاحب کرده است پس با گروهی از زنان بنی هاشم نزد ابوبکر رفت وگفت: چگونه زمینی را که پیامبر اکرم از آن من کرده است تصاحب می کنی .. ابوبکر دستور داد تا مالکیت فدک را بنام دخت پیامبر بنویسند .. عمر وارد شد وگفت : نخست باید سخن خود را ثابت کند و سپس بنویسی . فاطمه فرمود: علی وأم أیمن شاهد می باشند. عمر گفت: شهادت یک زن غیر عرب قابل قبول نیست و علی نیز جایگاهش در آتش است. در اینجا بود که فاطمه خشمگین به خانه اش بازگشت و بیمار گردید ... وهمچنان بیمار بود تا آنکه عمر آمد وبه خانه علی وفاطمه (ع) حمله نمود ...
حضرت فاطمه وبر أثر این رویدادها ، به همسرش علی (ع) گفت: نمی خواهم کسی از دشمنان خداوند بر جنازه من و آرامگاه من حاضر شود ... سپس هنگامیکه حضرت وفات یافت ، همسرش علی (ع) از عباس وفضل و مقداد و سلمان و ابا ذر و عمار درخواست کرد تا بر جنازه فاطمه نماز گذارند.
پیامبر فرمود: فاطمه پاره تن من است و من او هستم وهرکس به وی آزار رساند، به من آزار رسانده است وهرکس مرا آزار دهد، خداوند را آزار داده است و هرکس پس از مرگ من فاطمه را ازار دهد گوئی وی را در در زمات حیات من آزار داده است .

امیرحسین مدنی بازدید : 344 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: آری من مسلمانم.جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا...

 پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند!

جوان با اشاره... به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد... پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند! پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

 جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند،

 پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...!


حکایت خیاط

در شهر مرو خیاطی بود، در نزدیکی گورستان دکانی داشت و کوزه ای در میخی آویخته بود و هر جنازه ای که در آن شهر تشییع می شد سنگی در کوزه می انداخت و هر ماه حساب آن سنگ ها را داشت که چند نفر در آن شهر فوت کرده اند.

از قضا خیاط بمرد و مردی به طلب به در دکان او آمد.

در را بسته دید و از همسایه خیاط پرسید که او کجاست. همسایه گفت : خیاط نیز در کوزه افتاد!


پند حکیم

پادشاهی از حکیمی طلب نصیحت کرد. حکیم گفت: از تو مسئله ای پرسم بی نفاق جواب می گویی؟ زر را دوست تر داری یا خصم را؟

گفت: زر را. گفت: چون است که آن را که دوست تر می داری این جا می گذاری و آنچه دوست نمی داری با خود می بری؟

پادشاه بگریست و گفت: نیکو پند دادی...


حکایت آهو و سگ

روزی سگی در پی آهویی می دوید، آهو روی عقب کرد و گفت: ای سگ رنج بیهوده به خود راه مده که به من نخواهی رسید زیرا که تو در پی استخوان می دوی و من در پی جان و طالب استخوان هرگز به طالب جان نمی رسد.


حکایت دزد مال و دزد دین

دزدی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود ودعایی نیز پیوست آن بود... آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،مال او را حفظ میکند ... من دزد مال او هستم ، نه دزد دین او... اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت ، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.


حكايت,حکایت سعدی,حکایت کوتاه

حکایت کرده اند٬ بزرگمهر٬ هرروز صبح زود خدمت انوشیروان می رفت٬ پس از ادای احترام٬رو در روی انوشیروان می گفت:

سحر خیز باش تا کامروا گردی...

شبی٬ انوشیروان به سرداران نظامی اش٬ دستور داد تا نیمه شب بیدار شوندو سر راه بزرگمهر٬ منتظر بمانند.چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید٬ لباس هایش از تنش در بیاورندو از هر طرف به او حمله کنندتاراه فراری برای او باقی نماند.

بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد. برهنه به درگاه انوشیروان امد٬پادشاه خندید و گفت:

مگر هر روز نمی گفتی٬سحر خیز باش تا کامروا باشی؟

بزرگمهر گفت:دزدان امشب ٬کامروا شدند٬زیرا انها زودتر ازمن٬ بیدار شده بودند. اگر من زودتر از انها بیدار می شدم و به درگاه پادشاه می امدم من کامرواتر بودم

....!

منبع:http://live4lover.blogfa.com

امیرحسین مدنی بازدید : 399 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)
حکایت
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از  آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت  و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم."
سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری   ناراحت کننده است."
سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."
سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"
مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."
سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.

پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است

منبع:http://beheshtesokhan.persianblog.ir

امیرحسین مدنی بازدید : 1412 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

ه) افزایش آزار جنسی

زنان و دختران با پوشش نامناسب در فعالیت های اجتماعی، به جوانان و مردان بزهکار اجازه خواهند داد تا به حریم آنان تجاوز کنند و مورد اذیت و آزار خود قرار دهند. نقطه شروع بسیاری از ناهنجاری ها، مزاحمت ها و بی احترامی هایی است که افراد جامعه برای یک دیگر به وجود می آورند و بدحجابی عامل بسیار مهمی در ایجاد این مزاحمت ها به شمار می آید، دختران بزرک کرده با پوشش های زننده و گاه بسیار تهییج کنده، در جامعه خود را ارائه می نمایند تا شاید نگاه های آلوده بیشتری را به خود جلب کنند و از این طریق،حس خودآرایی و خودنمایی را به نحوی ارضا کنند، ولی این سرابی بیش نیست و عاقبت پشیمان خواهند شد که دیگر راه بازگشت نخواهند داشت. خداوند در قرآن کریم به پیامبرش(ص) می فرماید:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ ِلأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُوءْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُوءْذَیْنَ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا)؛

ای پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو پوشش های خود را برخود فروتر گیرند. این برای آن که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیک تر است و خدا آمرزنده مهربان است.

در شأن نزول این آیه آمده، هنگامی که شب ها زنان برای نماز به مسجد می رفتند، بعضی از جوانان هرزه بر سر راه آنها می نشستند و آنان را با مزاح و سخنان ناروا آزار می دادند و مزاحم آنها می شدند. این آیه به زنان دستور داد حجاب خود را به طور کامل رعایت کنند تا از کنیزان، آلودگان و یهودیان شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.

پس جامعه ای که بخواهد ثبات امنیتی بیشتری داشته و از ناهنجاری ها به دور باشد، باید خود را از عواملی که باعث ناهنجاری و بزه می شود، دور نگه دارد و حجاب بهترین وسیله ای است که زنان و دختران را از آزار جنسی محافظت می کند.

و) جلب نگاه های چشم چران و هوسباز

خداوند به پیامبر اعظم(ص) می فرماید:

«قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ؛

به مؤمنان بگو چشم های خود را از نگاه نامحرمان فرو گیرند.»

شهوت از غرایزی به شمار می آید که خداوند در آدمی قرار داده است. شهوتی که باعث بقای نسل و سامان دهی زندگی و حیات می شود، آرامش و آسایش را برای جامعه به ارمغان می آورد و آثار بسیار مطلوبی در جامعه خواهد داشت. اما اگر از مسیر اصلی خود منحرف شود و در سمت و سویی دیگر قرار گیرد، آثار بسیار بدی برای فرد و جامعه دارد. بدحجابی از مسائلی است که غریزه شهوت را از سیر خود منحرف می سازد. زنان بدحجاب، نگاه های آلوده مردان هوس باز را به خود جلب می کنند و آتش شهوت را در دل آنان شعله ور می سازند. به ویژه در جامعه ای که بیشتر افراد آن جوان هستند، نگاه های شیطانی به سوی دختران بزک کرده و بدحجاب جامعه را به فساد و تباهی رهنمون می سازند.

آری، در جامعه ای که چشم چرانی بر اثر بدحجابی رواج پیدا کند، بسیاری از گناهان در آن جامعه رواج پیدا می کند و سرانجام، جوانان چشم چران بر اثر این گناه خانمان سوز، زندگی بسیاری از دختران معصوم و ساده لوح را بر باد می دهند و آبروی خانواده ها را به ارزانی می فروشند و زندگی ها را سست می کنند و سرمایه عفت و پاک دامنی را از بین می برند.امام صادق(ع) می فرماید:

النَّظَرُ سَهْمٌ مِن سِهامِ اِبْلیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةِ اورثَتْ حَسْرَةً طویلةً؛

نگاه، تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است. چه بسا یک نگاه حسرت طولانی در پی دارد!

ز) اختلالات روحی و روانی

اختلال روحی و روانی از آثار ناگوار بدحجابی در جامعه است. برخی از دختران و زنان، بر اساس نیاز ذاتی خود برای جلب رضایت محیط و توجه بیشتر بینندگان، به خودآرایی و جلوه گری و ارائه پوشش غیرمتعارف می پردازند و افکار خود را در بعد تمایلات و تخیلات موهوم، تقویت می کنند. بنابراین، پوشش و حجاب ناقص فشارهای فراوانی را بر روح و روان افراد وارد می سازد. چنین افرادی همیشه در پی آنند که خود را به گونه ای ارائه دهند که افکار و نگاه های آلوده و هوس انگیز را به خود جلب کنند و شخصیت خود را با خواسته های دیگران همگون سازند. این خواسته ها محدود نیست و وقتی دختران نتوانند خود را مطابق خواست ها ارائه دهند. افراد جامعه ثبات روحی و روانی خود را از دست می دهند و امیدها و آرزوها به ناامیدی می گراید. شهید مطهری؛ می فرماید:

روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان می کنیم تحریک پذیری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. همان طور که بشر در ناحیه ثروت و مقام، از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمی شود و اشباع نمی گردد، در امور جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود. از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است با نوعی احساس محرومیت و دست نیافتن به آرزوها که به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیمارهای روانی می گردد. چرا در دنیای غرب این همه بیماری های روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی انجام می شود.

اگر بتوان از لحاظ پوشش، الگوی مناسبی به جامعه ارائه داد، سلطه ای آگاهانه به افراد جامعه پیدا خواهیم کرد و جامعه را از بی ارادگی و بی اختیاری نجات خواهیم داد. اما با بدحجابی، به افراد جامعه اجازه داده ایم که هرگونه می خواهند، برای پوشش خود تصمیم بگیرند و مدل های متنوع را جای گزین کنند و دل ها را به سمت و سوی انحرافات اجتماعی سوق دهند که در این صورت، اداره و اختیار از افراد جامعه گرفته می شود و جامعه ای که از خود اراده ای نداشته باشد، اختلالات روحی و بیماری های روانی به سراغ آن خواهد آمد و به منجلاب کشیده خواهد شد. «بدحجابی زن در جامعه، سبب نقش بازی کردن او در اسلوب ها و مدل های گوناگون می شود. این اعمال او را به صورت موجودی بی اختیار و بی اراده، به هر طرف می کشد و دیگر بر زندگی اش تسلط آگاهانه نخواهد داشت. در زندگی و اعمال خود، نظر دیگران را ترجیح می دهد که برای جلوگیری از این امور منفی، حجاب بهترین درمان می باشد».

ح) تزلزل نهاد خانواده

تشکیل نهاد خانواده، مقدس ترین پیوند زناشویی است. برای ثبات این نهاد، عفت و حجاب خانوادگی مهم ترین عامل به شمار می آید. اگر زن لذت های جنسی خود را از محیط خانواده بیرون نبرد و دستورهای اسلام را اطاعت کند، محیط خانه سالم و آرام بخش خواهد بود. ولی اگر عفت را رعایت نکند و لذت های جنسی و خودنمایی ها را به بیرون منزل بکشاند، مورد نگاه های هوس آلود نامحرمان قرار خواهد گرفت و ناخواسته عامل پاشیدگی و تیرگی روابط افراد خانواده خواهد شد.

وقتی اختلافات زن و شوهر در محکمه های قضایی، را ریشه یابی می کنیم، پی می بریم که بسیاری از ناسازگاری ها به دلیل رعایت نکردن حجاب است. وقتی زن با آرایش و بدحجابی در جامعه ظاهر می شود، چشم ها، به سوی او نشانه می روند و او هم دل باخته و فریفته چشم چرانان می شود و کم کم از نگاه های شوهرش لذت نمی برد و از او سرد می شود و سرانجام باعث جدایی می گردد. گاهی همین امر از طرف شوهر صورت می گیرد. بر اثر چشم چرانی و نگاه های هوس آلود به دختران و زنان بدحجاب، از همسرش دل سرد می گردد و لذات ها و محبت هایش در بیرون از خانه صرف می شود. در نتیجه، بنای ناسازگاری با همسرش شروع می شود و تیرگی بر کانون خانواده سایه می افکند.

بنابراین، برای حفظ نظام خانواده و به وجود آوردن محیطی سالم و فرزندان پاک رعایت حجاب ضروری است و باید بالاترین امنیت، یعنی امنیت ناموسی، در خانه حاکم شود. از طرفی بدیهی است، اگر خانواده سالم باشد و پوشش را رعایت کند، جامعه که از اجتماع خانواده ها تشکیل شده، سالم و پایدار خواهد ماند. در جامعه ای که بیشتر اعضای آن را جوانان تشکیل می دهند باید در برابر این فرآیند حساس تر باشند؛ زیرا جوانان در برابر مناظر شهوت انگیز و تهییج کننده، زودتر تحریک می شوند و چنین مناظری عامل مهمی در سوق دادن آنان به فساد خواهد شد. در نتیجه، نیروی فعال اجتماع به راه های فساد و تباهی کشانده می شوند و به جامعه ضربه جبران ناپذیری از جهات اقتصادی مادی، اجتماعی و اخلاقی وارد خواهد شد.

«آمارهای قطعی و مستند نشان می دهد که با افزایش بی حجابی و بدحجابی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی در دنیا به طور مدام بالا رفته است؛ چرا که «هر آن چه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه دل در این جا یعنی هوس های سرکش، بخواهد، به هر قیمتی باشد به دنبال آن می رود و به این ترتیب هر روز دل به دل بری می بندد و با دیگری وداع می گوید».

به امید روزی که بتوان جامعه را به زیور عفاف و حجاب مزین کرد و از بدحجابی رهانید

منبع:http://www.hawzah.net.

امیرحسین مدنی بازدید : 349 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

ه) تضعیف اعتقادات دینی در جامعه

جامعه ای که در سطح بالایی از باورهای دینی باشد، در سایه ایمان، در برابر بسیاری از آسیب ها مصون می ماند و دشمنان نمی توانند در صفوف آن رخنه کنند و نقشه های آنان نقش بر آب می شود. این جامعه که دل به خدا سپرده و سرانجام زندگی را رسیدن به خالق خود می داند، دل به دیگری نمی سپارد و عقاید خود را متزلزل نمی کند. در این جامعه، حجاب و پوشش جزء احکام مسلم دین و مذهب به شمار می رود و زنان حاضر نمی شوند خود را به زینت های زودگذر و دنیایی مزین کنند و در پرتو آن عقاید دیگران را متزلزل نمایند و خود نیز زمینه ساز فساد در جامعه شوند.

تظاهر به بدحجابی نشانه پای بند نبودن و بی مبالاتی فرد به احکام و اعتقادات اسلامی است؛ زیرا زنان با بدحجابی، چشم های هوس آلود را متوجه خود می سازند و پایه های ایمانی مردم را سست می کنند و جامعه را به فساد می کشانند. «هیچ راهی برای امریکا و ابرقدرت ها بهتر از این نیست که بدون جنگ و کشتار و بدون این که پولی خرج کنند و حساسیتی ایجاد نمایند، ایمان را از دل های مردم بدزدند و بزدایند. این کار به سادگی انجام می شود؛ با فیلم ها، نمایش نامه ها و چیزهایی از این قبیل به نام پیشرفت علم و... هیچ راهی بهتر و موفق تر از این وجود ندارد.» و می دانیم که باورها و ایمان های راسخ نقش بسزایی در بالندگی زندگی جامعه ایفا می کنند و زمانی که ایمان به سستی گراید، نفوذ دشمن و به انحراف کشیدن آن جامعه به راحتی صورت می پذیرد.

بدحجابی پی آمدهای اجتماعی نیز به دنبال دارد، از جمله:

الف) ایجاد ناامنی و سلب آرامش

آرامش و امنیت والاترین نعمتی است که خداوند به جامعه عنایت می فرماید و می توان گفت، اگر جامعه ای فاقد آن باشد به یک معنا، هیچ چیز ندارد و با وجود امنیت، همه چیز دارد. سلامت جسمی و روحی ـ روانی جامعه در سایه امنیت حفظ می شود و خلاقیت و نوآوری بروز می کند. زنان بدحجاب نمی دانند که چه ضربه های و جبران ناپذیر خانمان براندازی بر پیکره جامعه وارد می سازند.

در جامعه ای که بدحجابی رواج پیدا کند، چشم و هم چشمی ها و ارائه هر چه بهتر زینت آرایی، تمامی نخواهد داشت و زنان سعی می کنند تا چشمان بیشتری را متوجه خود سازند و در معرض دید همگان قرار گیرند و این امر تمامی نخواهد داشت تا جایی که تمام افراد جامعه را آلوده سازد. در نتیجه، ناامنی نه تنها دامان خود بدحجاب را می گیرد بلکه خیلی سریع به اجتماع سرایت می کند و جامعه را از فعالیت های سالم باز می دارد.

بسیاری از کجروی های گوناگون اجتماعی مانند مدگرایی، شورش ها و درگیری های خیابانی، ناهم نوایی اجتماعی و آزارهای جنسی، از بدحجابی و بی هویتی اجتماعی سرچشمه می گیرند.

زنان بدحجاب که به نمودهای ظاهری و تجمل و تنوع می پردازند و هر روز به سراغ اسباب آرایش و زیورآلات جالب تر و کفش و لباس شیک تر می روند، از سرمایه های معنوی محرومند و جمال معنوی برای آنان نامفهوم است. اینان کمبود خویش را بدین گونه جبران می کنند و عطش شخصیت یابی را از این طریق فرومی نشانند.

«آری، بدحجابی، ارزش های راستین دختران را تحت الشعاع ظواهر جنسی شان قرار می دهد و آنان را فدای هرزگی ها و هوس رانی های شیادان می سازد. بدحجابی ارزش زن را از بین می برد و او را تا حد یک کالا پست می کند. زنی که تن و اندام خود را در معرض دید همگان می گذارد و آن چه را که به جنسیت او مربوط می شود، به کوچه و بازار می کشد، در حقیقت می خواهد با تکیه بر زنانگی خویش، جای خود را در جامعه باز کند نه با تکیه بر انسانیت خویش. در واقع او بدین ترتیب اعلام می کند که آن چه برای او اصل است، زن بودن اوست، نه انسان بودن و نه اندیشه و لیاقت و کارآیی او. چنین زنی قبل از هر چیز اسیر خود است. او به مغازه داری شبیه است که دائما در فکر تزیین و تغییر دکوراسیون ویترین مغازه است».

ب) ترویج رذایل اخلاقی

بدحجابی علاوه بر این که خود یک ناهنجار اجتماعی به شمار می آید و جامعه را به بی بند و باری می کشد، زمینه ساز بسیاری از زشتی های اخلاقی است. وقتی به پوشش و متانت بی اعتنایی می شود، مسائل اخلاقی دیگر هم از جامعه رخت بر می بندد. بدلباسی، بداخلاقی به دنبال دارد، چنان که مدپرستی، هواپرستی می آورد. جامعه ای که هر روز مد جدیدی را به شکل های گوناگون بپذیرد، دچار بسیاری از بیماری های اخلاقی چون غرور، تکبر، عصیان، قساوت قلب و فخرفروشی خواهد شد. هرگاه جامعه ای به انجام دادن گناه جسارت پیدا کرد و مفاسد و معاصی رواج پیدا کرد، زشتی گناه از بین می رود و این خود گناه بزرگتری است. یعنی جامعه ای که گناه را گناه نداند، به سبب رواج زیاد و همگانی شدن آن، سقوط خواهد کرد. بنابراین، بدحجابی قبح و زشتی گناه رااز بین می برد و باعث رواج گناهان دیگر می شود. امام صادق(ع) می فرماید:

وَ اَمّا اللِّباسُ یَحْمِلُکَ عَلَی الْعُجْبِ وَ الرِّیاء وَ التَّزْییِنِ وَ التَّفاخُرِ وَ الْخُیَلاءِ فَاِنَّها مِن آفاتِ الدِّینِ وَ مُورِثُهُ الْقَسْوَةُ فِی الْقَلْبِ؛ لباست، لباسی نباشد که تو را به گناه خودپسندی، ریا، آراسته نشان دادن، مباهات به دیگران، فخرفروشی و تکبر، آلوده کند که تمام اینها از آفات دین و موجب سختی دل است.

بدحجابی موجب سوء ظن نیز می گردد. پوشش، نشانه ترس از خدا و آتش جهنم است و زن باحجاب، خود را به احکام الهی پای بند می داند. از آن طرف زنان بدحجاب به راحتی احکام الهی را زیر پا می گذارند و بی مبالاتی خود را به موازین اسلامی اعلام می دارند. چنین زنانی در معرض گناه هستند و افراد جامعه به آنها گمان بد می برند و زمینه این گناه را تنها زنان بدحجاب به وجود می آورند. پس زنان پاک دامن و با عفاف، باید کاری کنند که در معرض تهمت قرار نگیرند.

ج) کم رنگ شدن حضور مثبت زنان در جامعه

زن در بسیاری از جوامع در فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... شرکت می کند و سهم بسزایی در این زمینه ها دارد. بنابراین، حضور زنان در جامعه امری انکارکردنی نیست و روز به روز به این فعالیت ها اضافه می شود و زنان دوش به دوش مردان در تمامی زمینه ها به فعالیت می پردازند. حال آیا پوشش می تواند بر حضور زن در جامعه تأثیر داشته باشد یا خیر؟ پاسخ بسیار روشن است؛ زیرا اسلام همان گونه که به اختلاط مرد و زن نامحرم هشدار داده و آنان را از پی آمدهای بد و زشت آن بازداشته است، به پوشش و حجاب او توجه خاصی داشته تا حضور او را در جامعه حفظ و سلامت نفسانی جامعه را تضمین کند.

زنان بدحجاب در محل کار، به دلیل خودآرایی و خودنمایی، تمرکز فکری لازم را از دست می دهند؛ در حالی که لازمه کار و تلاش جدی در محل کار، حضور قلب و تمرکز حواس است. زن با بدحجابی و آرایش، نه تنها به کار جدی نمی پردازد، بلکه نیروی کارآمد دیگران را نیز دچار سستی و رکود می سازد. در نتیجه، که چرخه فعالیت کاری جامعه را به کندی رهنمون می سازد.

از طرفی خانواده هایی که غیرت دینی بالایی دارند،از حضور دختران و زنان خود در چنین جامعه ای نگران هستند و نخواهند گذاشت حضور پرشور آن ها در فعالیت های اجتماعی جلوگیری می کنند. در نتیجه، جامعه ضرر خواهد کرد و بخش بزرگی از نیروهای کاری را از دست خواهد داد.

د) برهم زدن تنظیم روابط جنسی و عاطفی

پوشش و حجاب، نه تنها باعث سلامت اخلاقی جامعه و پای بندی به هنجارهای دینی می شود، بلکه زمینه بروز و شکل گیری بزه کاری های جنسی را به حداقل می رساند و اعضای جامعه را نیز به سوی تشکیل خانواده، تنظیم روابط جنسی و عاطفی و قاعده مند کردن آن سوق می دهد.

حجاب باعث می شود فاصله های اجتماعی محفوظ بماند و رعایت شود، یعنی هر کسی نمی تواند با دیگران هر نوع تعاملی را برقرار سازد. لذا پوشش، تعامل ها را الگودار و معنادار می سازد. این ویژگی مانع نزدیک شدن غریبه ها و در نهایت ارتباط جنسی می شود. رعایت حجاب و پوشش مناسب، افراد را از بزرگ ترین نعمت یعنی آزادی برخوردار خواهد ساخت؛ زیرا زنان اجازه نخواهند داد کسی بدون اجازه، به حریم شخصی و خصوصی شان نزدیک شوید و در این زمینه تصمیم بگیریم. بنابراین اگر افراد پاک و پاکدامن و جامعه سالم می خواهیم، باید زنان ما پوشش را کاملاً رعایت کنند؛ چنان که امیر مؤمنان در نهج البلاغه به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید:

وَ اکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِکَ اِیّاهُنَّ فَاِنَّ شِدَّةَ الْحِجابِ اَبْقی عَلَیْهِنَّ؛

از راه حجاب و پوشش بانوان آنها را بپوشان؛ زیرا رعایت حجاب به طور جدی و محکم، زنان را به طور سالم تر و پاک تر حفظ خواهد کرد.

منبع:http://www.hawzah.net

امیرحسین مدنی بازدید : 466 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)
»» غیبت صغرى و غیبت کبرى

سه دوره
دوران زندگى امام زمان علیه السلام را مى توان به سه دوره تقسیم کرد:
1- دوره کودکى (از سال 255 تا سال 260).
2- دوره غیبت صغرى (از سال 260 تا 329).
3- دوره غیبت کبرى (از سال 329 هجرى قمرى شروع مى شود تا وقتى که فرمان و نهضت جهانى آن حضرت از طرف خداوند متعال صادر گردد).
اخبار و روایات در این مورد بسیار است که براى آن حضرت دو غیبت خواهد بود، یکى کوتاه ، دومى طولانى ، در غیبت طولانى در غیبت صغرى (کوتاه ) خواص شیعه و نواب خاص آن حضرت با او تماس داشته اند، ولى در غیبت طولانى او، توده مردم از اقامتگاه او بى خبرند جز دوستان مورد اعتماد که متصدى خدمتگذارى از اقامتگاه او مى باشند، و طبق روایتى همواره سى تن از شیعیان و نزدیکان در حضور آن حضرت هستند که هر گاه عمر یکى از آنان بسر آمد یکى دیگر بجاى او تعیین مى شود. (85)
و به گفته صاحب مستدرک ، مرحوم نورى رحمه اللّه اگر تقدیر نباشد که این سى نفر مانند خود امام زمان علیه السلام عمر طولانى داشته باشند در هر قرنى 30 نفر از مؤ منین پرهیزکار و بسیار سعادتمند، به سعادت خدمتگذارى و مصاحبت آن حضرت نائل مى شوند. (86)
به هر حال این افراد همان اوتادند که در محضر آن حضرت به سر مى برند، اکنون درباره غیبت صغرى و کبرى به شرح کوتاهى مى پردازیم .
چگونگى غیبت صغرى و نواب چهارگانه
وضع زمان و عدم پذیرش مردم باعث شد که امام زمان علیه السلام از نظرها پنهان گردد، این پنهانى که از آن به عنوان غیبت ، یاد مى شود تا وقتى که مردم آماده شدند و شرایط ظهور مهیا گردید ادامه دارد.
ولى طبیعى است که وقتى امام مردم غایب شد، مردم را به حال خود نمى گذارد، بلکه افرادى مخصوص را بین خود و مردم واسطه قرار مى دهد، وظیفه مردم هم این است که با کنجکاوى دقیق این افراد را بشناسند و تکلیف خود را از آنها بگیرند.
بر همین اساس پس از آنکه امام زمان علیه السلام در سال 260 هنگام رحلت پدر بزرگوارشان ، از نظرها پنهان شدند (و غیبت صغرى به وجود آمد) تا نیمه شعبان سال 329 چهار نفر از علماء و فقهاء ربانى به ترتیب زیر از جانب آن حضرت تعیین شده و واسطه بین آن حضرت و مردم شدند:
2- محمد بن عثمان رحمه اللّه که 5 سال عهده دار نیابت خاص بود و در سال 305 درگذشت .
3 حسین بن روح رحمه اللّه که در شعبان سال 326 وفات کرد.
4- على بن محمد سمیرى رحمه اللّه که در نیمه شعبان سال 329 از دنیا رفت ، و امام به او دستور داد که دیگر کسى از جانشین خود نکند.
از این وقت به بعد دوران غیبت کبرى (طولانى ) آغاز شد (دستور و توقیع امام (عج ) به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الورى صفحه 417 و... آمده است ).
غیبت کبرى که از نیمه شعبان سال 329 شروع شد تا هنگام ظهور حضرت مهدى علیه السلام ادامه دارد.(87)اینک پرسید که شیعیان در این زمان به چه کسى مراجعه کنند و وظائف دینى خود را از چه کسى بپرسند و به آن عمل کنند؟ پاسخ آنکه : خوشبختانه امام قائم (عج ) در این مورد مردم را به اطاعت از ولى فقیه فرا خوانده است اینجا است که مسئله معروف ((ولایت فقیه )) پیش مى آید و درباره آن اکنون اندکى توضیح مى دهیم .
شرح کوتاهى درباره ولایت فقیه
ولایت یعنى رهبرى و حکومت ، فقیه یعنى کسى که داراى شرایط استنباط احکام از ادله اسلامى باشد، به علاوه عادل و پرهیزکار نیز باشد.
بنابراین ولى فقیه یعنى مرجع تقلیدى که شایستگى نیابت عام امام زمان علیه السلام را دارد، چنین فردى مى تواند به جانشینى از امام زمان علیه السلام زمام امور مردم را بدست گیرد، البته عقل و حتى آیات و روایات هم بیانگر این است که در میان افراد، اعلم موجودین تقدم دارند.
درباره اصل ولایت فقیه دلائل فراوان داریم از جمله در روایت آمده است که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم سه بار فرمود:
((خدایا جانشینان مرا مورد رحمتت قرار ده ، شخصى پرسید جانشینان شما کیانند؟
فرمود: آنانکه پس از من مى آیند، گفتار و سنت (روش و سیره ) مرا نقل مى کنند و پس از من آن را به مردم مى آموزند.))
اسحاق بن یعقوب رحمه اللّه گوید از عثمان بن سعد رحمه اللّه اولین نائب خاص امام زمان علیه السلام خواستم نامه اى به امام عصر(عج ) برساند.
و در ضمن نامه پرسیدم در زمان غیبت به چه کسى مراجعه کنیم ؟ امام (عج ) با خط خودشان در پاسخ چنین مرقوم فرمود:
(( ...و امام الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواة احادیثنا، فانهم حجتى علیکم و انا حجة اللّه ؛))
... در حوادث به راویان احادیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم بر شما)). (88)
البته دلائل ولایت فقیه بسیار زیاد است در این باره به کتاب شریف ولایت فقیه امام خمینى رحمه اللّه مراجعه کنید.
در احتجاج طبرسى آمده : امام عسکرى علیه السلام در ضمن حدیث ولانى فرمود:
(( فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه ، حافظا لدینه مخالفا لهواه ، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه ، و ذلک لا یکون الا بعض فقهاء الشیعة لا جمیعهم ؛ ))
((هر کدام از فقهاء که نگهدارنده نفس خود از انحرافات و صبر انقلابى دارند و حافظ دین خود و مخالف هوى و هوس خود و مطیع فرمان خدایش باشد، بر عوام است که از وى تقلید کنند و چنین صفاتى را بعضى از فقهاى شیعه دارند، نه همه آنها.)) (89)
با توجه به واژه ((تقلید)) که به معنى پیروى است ، مى فهمیم که امور مردم در زمان غیبت به فقهاء ربانى سپرده شده و آنها ولایت بر مردم دارند.
این حدیث ، شرایط یک فقیه را که مى تواند جانشین امام زمان علیه السلام باشد بیان مى کند.
از آنجا که توضیح این روایت خود کتاب مفصلى مى خواهد بطور خلاصه باید حکومتش بر مردم همانند حکومت امام على علیه السلام باشد، آنجا که برادرش عقیل ، که از گرسنگى رنگ بچه هاى او پریده شده و مطالبه کمک اضافى از بیت المال مى کند، آهن سرخ گداخته در دستش مى گذارد. (90)
و آنجا که با خبر مى شود خلخال یک زن یهودى به دست دشمن از پایش در آمده سخت عصبانى مى شود. (91)
و آنجا که مى بیند کارگزارانش به بیت المال تجاوز کرده اند و بنفع خویشاوندان برداشت کرده اند هر چند پسر عموى آن حضرت باشد نامه اى آتشین مى نویسد و به او اعتراض مى کند و از کار برکنارش مى سازد و مى نویسد: ((این تبعیض را از دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام هم نمى پذیرم .)) (92)
و آنجا که مى بیند فرماندارش به میهمانى پولدارى رفته فریادش به اعتراض ‍ بلند مى گردد. (93)
نامه هاى آن حضرت ، (که در نهج البلاغه آمده ) به استانداران و بخشداران و فرماندارانش گویاى این گونه حقائق است که نائب بر حق امام زمان علیه السلام رعایت مى کند.
بنابراین ولایت فقیه همان دنباله امامت است . یعنى مجتهد اعلم به نیابت عام از امام زمان علیه السلام امور رهبرى امت را بدست مى گیرد.
توضیح چند اشکال
آنانکه از اسلام دل خوشى نداشتند و ندارند، و آنها که حسن نیت دارند ولى شناخت ندارند، شروع به ایراد تراشى به این مسئله که دنباله مساءله امامت است کرده اند. بیشتر این ایرادات بى اساس ، از آنان است که از اسلام مى ترسند، یعنى با تشکیل حکومت اسلامى منافع خود را در خطر مى بینند.
وقتى که این ایرادات را بررسى مى کنیم برگشت همه آنها به این چهار ایراد است :
1- ولایت فقیه یک نوع حکومت روحانیت و انحصارطلبى است .
2- ولایت فقیه موجب استبداد و دیکتاتورى است .
3- ولایت فقیه با حاکمیت ملى سازگار نیست .
4- ولایت فقیه موجب تعدد مراکز قدرت و تصمیم گیرى مى شود.
پاسخ این ایراد بطور فشرده
در مورد اشکال اول :
اولا ما مدعى نیستیم که ((ولى فقیه )) کلیه امور را باید در دست داشته باشد و لذا در قانون اساسى مصوب امام و امت بخصوص در اصل 110 اختیارات ولى فقیه را بطور فشرده بیان داشته است .
ما نمى گوئیم ولى فقیه کلیه زمام امور قانون گذارى و قدرت اجرائى را بدست مى گیرد، تا گفته شود این یک نوع حکومت روحانیت و انحصارطلبى است بلکه ضمن آنکه مى بایست کلیه مناصب براى مشروع بودنش با اجازه یک حاکم شرع مطلق باشد، ولایت فقیه از هر گونه انحراف فکرى و مکتبى و انحراف در مسیر اجراء و پیاده نموده احکام جلوگیرى مى نماید.
با توجه به اینکه در هر کارى باید به متخصص مراجعه کرد و با توجه به اینکه لباس و روحانى بودن دلیل آن نمى شود که در موارد حق از او پیروى نکنیم ، ما باید پیرو حق باشیم هر چند این حق از جانب روحانیت باشد. به اضافه اینکه باید به شرایط ولایت فقیه که در چه کسى هست توجه کرد نه به لباس او.
در مورد اشکال دوم :
((ولى فقیه )) خودش غیر از اسلام ، نظرى ندارد، تا او را به استبداد راءى متهم کنیم ، صفت آگاه ((تخصص )) و عادل (درستکار) حاکى است که او در حفظ اسلام قدم برمى دارد، بنابراین اگر از این خط منحرف شد، خودبخود از این مقام بر کنار خواهد شد (با توجه به اینکه ملت مسلمان خواهان اجراى اسلام هستند نه غیر اسلام ).
در مورد اشکال سوم :
وقتى ملت ، مسلمان بودند، و در نهاد انقلابشان تشکیل حکومت اسلامى مى جوشید، و به عبارت دیگر انقلابشان ، انقلاب نان و آب و مسکن نبود بلکه انقلاب مکتبى بود (که البته در پرتو این مکتب نان و آب و مسکن نیز هست ) معناى آن این است که ملت ، حکومت اسلامى را با آنچه که در آن است مى خواهند، و روشن است که از مهمترین مقررات اسلام ، مسئله امامت و ولایت فقیه است ، پس به اراده ملت کاملا توجه شده است ، وانگهى وقتى که اکثریت ملت قانون اساسى را که در آن اصل ولایت فقیه آمده تصویب کردند، آیا معناى این مطلب این نیست که به آراء ملت احترام شده است ؟ با توجه به اینکه در مورد قانون اساسى کاملا به آراء ملت احترام و تکیه شده است و تشکیل مجلس شوراى اسلامى نیز مؤ ید این مطلب است .
از طرفى اکثریت عملا به دنبال ((ولایت فقیه )) هستند، بنابراین در کجاى ولایت فقیه ضدیتى با حاکمیت ملت دیده مى شود؟!
در مورد اشکال چهارم :
وقتى که حکومت اسلامى و اعضاى حکومت اسلامى براساس یک قانون اساسى ، زیر نظر یک رهبر ((که ولى فقیه است )) باشد همه ارگانها در یک مسیر گام برمى دارند، دیگر تعدد مراکز قدرت لازم نمى آید.
ما اقرار مى کنیم که در آغاز پیروزى انقلاب در بعضى از موارد بر اثر عواملى این اشکال وجود داشت ، علت این بود که هنوز آن هماهنگى اسلامى و هدف از حکومت اسلامى در میان نبود. ولى پس از تحقق حکومت تحت نظارت و رهبرى و ولایت فقیه ، حتما قدرتها و تصمیمها به یک مرکز برگشته و این اشکال برطرف خواهد شد.
در اینجا اضافه مى کنم : چنین نیست که عده مخصوصى حکومت را بدست گرفته باشند بلکه همه مردم مسلمان حکومت را بدست گرفته اند، نهایت اینکه نماینده هاى آنها یعنى افراد مورد قبول اکثریت با همکارى ملت دست اندر کار شده اند، اگر یک اتومبیل را در نظر بگیریم ، این اتومبیل داراى دهها و صدها اعضا است که هر کدام در ساختمان و حرکت آن نقشى دارند، ولایت فقیه ، هم نقش دنده عوض کردن و هم نقش ترمز را دارد، تا هم آن را به حرکت در آورد و به مقصد برساند و هم هنگام خطر با نگهدارى آن ، خطرات را دفع و رفع نماید (البته از ذکر این مثال پوزش مى طلبم )
لازم به تذکر است که مساءله امامت و دنبال آن ولایت فقیه در بینش تشیع از اصول و ارکان دین است ، و در اصول دین هر کس خودش باید دلیل و شناخت داشته باشد و تقلید روا نیست .
در اینجا این سخن را نیز اضافه مى کنیم که به حکم آیات و روایات از جمله :
(( یا داود انا جعلناک خلیفة فى الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوى ؛))
((اى داود ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادیم ، بنابراین ببین مردم به حق حکومت و قضاوت کن و از هوى و هوس پیروى مکن .)) (94)
ولایت فقیه که دنباله روى از پیامبران و امامان (سلام اللّه علیهم اجمعین ) است ، مبانى آن براساس اصالت جامعه یا اصالت فرد و یا اصالت انسان نیست ، بلکه مبانى آن براساس اصالت ((اللّه )) است که امروز به صورت اسلام و قوانین اسلام متبلور شده است ، با توجه به اینکه با اجراى اسلام نیازهاى فردى و جامعه و انسانها تاءمین شده و همه را به سوى کمال و سعادت همه جانبه رهنمون مى سازد.
سؤ ال :
در ضمن بررسى روایات مربوط به حضرت مهدى علیه السلام آمده که امام صادق علیه السلام به مفضل رحمه اللّه فرمود:
(( هر بیعت ، قبل از ظهور مهدى علیه السلام ، کفر، نفاق و تزویر است و لعنت بر بیعت شونده و بیعت کننده .)) (95)
و از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمود:
(( هر پرچم (برافراشته از رهبرى ) قبل از قیام مهدى علیه السلام طاغوت است .))
و بفرموده امام باقر علیه السلام :.
((صاحب آن پرچم طاغوت است .)) (96)
آیا اگر ((ولى فقیه )) در زمان غیبت ، زمام رهبرى را بدست گیرد مشمول این گونه روایات نیست ؟!
پاسخ :

این روایات مربوط به آن رهبرانى است که مستقلا رهبرى امور را بدست مى گیرند، ولى در ولایت فقیه ، استقلال نیست ، بلکه نیابت به اذن عام حضرت مهدى (عج ) است ، چنانکه خود دلائل ولایت فقیه این مطلب را ثابت مى کند، و در حقیقت این پرچم و بیعت ، به عنوان نیابت و زمینه سازى براى ظهور آن حضرت مى باشد، و آن حضرت و امامان علیهم السلام دیگر هم چنین اجازه بلکه چنین تکلیف را به مردان فقیه شایسته داده اند

منبع: downloadbook.org

امیرحسین مدنی بازدید : 602 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)
آثار و پیامدهای فرهنگی ـ اجتماعی گسترش بدحجابی1



مقدمه

بشر با وجه به اهمیتی که برای سلامت خود قائل است، به سلامت جامعه هم ارزش می نهد و بیماری جامعه را بیماری خود می داند؛ هم چنان که تلاش می کند برای حفظ و تأمین سلامت خود از بسیاری از امور بپرهیزد و یا از واکسن های پیش گیری و داروهای گوناگون استفاده کند، برای سلامت جامعه هم باید نهایت سعی و کوشش خود را بهکار گیرد و جامعه را از مبتلا شدن به بیماری های اخلاقی و روانی پرهیز دهد تا دیگر افراد جامعه به رشد، تعالی و سعادت برسند.

بدحجابی از مسائلی است که سلامت فرد و جامعه را تهدید می کند. پوشش نامناسب پی آمدها و آثار جبران ناپذیری در فرهنگ، اخلاق، اعتقاد، اقتصاد وامنیت جامعه دارد که گاه مسیری انحرافی و بازگشت ناپذیری پدید می آورد. این نگارش آثار و پی آمدهای گسترش بدحجابی را از دو منظر فرهنگی و اجتماعی بررسی می کند.

فرهنگ هر جامعه ای از جنبه های گوناگونی تشکیل یافته است. جنب های هنجاری فرهنگ جامعه، از ارزش ها و قواعد خاص رفتاری تشکیل می شود. هنجارها نشان می دهند که چه چیزی ارزش و ضد ارزش است؛ مانند شیوه های پوشش برگرفته از فرهنگ آن جامعه. تلقی بد از بدحجابی، باور به ارزشی بودن حجاب و پوشش و قضاوت درست درباره حجاب، در زندگی اجتماعی و فرهنگی تأثیر بسزایی می گذارد.

قبل از هر چیز باید فرهنگ را تعریف کنیم تا آثار و پی آمدهای گسترش فرهنگ بدحجابی روشن شود. معروف ترین تعریف از فرهنگ از تایلور انسان شناس معروف انگلیسی است. او می گوید:

فرهنگ، مجموعه پیچیده ای است که دانش، معتقدات، هنر، اخلاقیات، قانون، رسم و هر استعداد و عادت دیگری را که بشر به عنوان عضو جامعه کسب می کند، شامل می گردد.

کلارک نیز می گوید:

تمامی مظاهر و شئون زندگی یک ملت را فرهنگ آن ملت تشکیل می دهد.

بنابراین، رفتارهای اجتماعی معجونی از آن چه جامعه از علم و دانش، باورها و مسائل اخلاقی کسب می کند و قوانینی است که از دین و آیین افراد سرچشمه می گیرد. در کنار این ها، برخی رسوم و عادات اجتماعی، در طول زمان سهم بسیاری در شکل گیری فرهنگ آن جامعه دارند که هسته اصلی حیات اجتماعی را به وجود می آورند و در الگوهای رفتاری و هنجارهای فردی و اجتماعی بسیار تأثیرگذارند.

آثار و پی آمدهای فرهنگی بدحجابی عبارتند از:

الف) وازدگی در برابر فرهنگ بیگانه

داد و ستد فرهنگی مفید است، بلکه برای هر جامعه ای لازم به نظر می رسد. تجربه نشان داده که تعامل یا تبادل فرهنگی از عوامل بالندگی و پویایی جوامع است. حضرت آیت الله خامنه ای می فرماید:

در تبادل فرهنگی، هدف بارور کردن وکامل کردن فرهنگ ملی است.ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است.

اما در دنیای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیر مفید را دفع کند و در الگوهای مختلف اجتماعی از ثبات لازم برخوردار نباشد، فرهنگ مهاجم با الگودهی آن را تخریب می کند؛ ارزش ها و هنجارهای آن را نادیده می انگارد و با غلبه و تهاجم، ارزش ها و الگوهای مورد نظر خویش را جای گزین می کند تا در این ره گذر به اهداف خود دست یابد. بنابراین، فرآیند بدحجابی، مقدمه تهاجم گسترده تر به فرهنگ مقابل و شکستن هنجارها و جای گزین ساختن هنجار مورد نظر فرهنگ مهاجم است. چنین جامعه ای به نظر اسپنسر، جامعه شناس معروف، قدرت دفاعی خود را از دست می دهد و در مقابل بیماری ها، قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچک ترین عامل مخرب، از بین می رود. احساس بیگانگی در برابر فرهنگ خودی و بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز پذیرش تهاجم فرهنگی است. بنابراین، جامعه ای که دچار تهاجم فرهنگی گردد و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت گیرد، ارزش در آن جامعه ناپایدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم می شود و در برابر فرهنگ بیگانه همیشه از خود وازدگی نشان می دهد و در نتیجه، بحران زا می گردد. سوغاتی که بدحجابی به همراه دارد، تنها پوشش نامناسب نیست؛ بلکه ترویج لباس های نامناسب، بزک کردن ها و... را به دنبال دارد. در نتیجه، افراد متحمل بسیاری از الگوهای دیگر از فرهنگ بیگانه می شوند.

ب) سلطه بیگانگان و تأمین منافع آنان

هر جامعه ای در پی آن است که به ارزش های خود پابندد و جامعه خود را از فرهنگ های بیگانه مصون نگه دارد تا افراد از سلامت و ثبات لازم برخوردار باشند. چنین جامعه ای سریع تر می تواند به اهداف خود برسد و آرمان های خود را عملی سازد. بنابراین، استعمارگران در جایی که ببینند جامعه ای مطابق با منافع، اهداف و خواسته های آنها پیش نمی رود. برای رسیدن به منافع خود و چپاول آن، غیرمستقیم طرح هایی می ریزند تا افراد را مشغول و سرگرم کنند و به اهداف شوم خود برسند. مانند ترویج بدحجابی و بی حجابی است. در طرح استعماری انگلستان به مأموران خود چنین آمده است:

باید به استناد شواهد و دلایل تاریخی، ثابت کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنی عباس متداول شده و مطلقا سنت نیست. مردان همسران پیامبر را بدون حجاب می دیده اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی، دوش به دوش مردان فعالیت داشته اند. پس از آن که حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان غیرمسلمان کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آنان تقلید کنند.»

رهبر فرزانه انقلاب می فرماید:

این چیزهایی که شما می شنوید درباره مبارزه با دختران محجبه در فرانسه، اینها جرقه هایی است؛ آتش های زیر خاکستر است و از یک کار عظیم پشت پرده خبر می دهد.

به راستی، دشمنان انقلاب اسلامی در تهاجم به ارزش های مقدس ما می خواهند تقدس زدایی کنند. آن گاه به اهداف شوم خود برسند.

ج) گسترش فساد و تباهی

«ارزش های جامعه، آن دسته از عوامل و عناصری هستند که اکثریت یک جامعه به اعتبار و اهمیت آنان ایمان دارند و بدان ها ارج می گزارند».

در جامعه ای که حجاب، متانت، عفت و حیا ارزش تلقی می شود، زن پایه های این ارزش را از رفتار و کردار خود، به بینش و باور خویش سرایت می دهد و از طرفی نه تنها زنان دیگر بلکه مردان را نیز به ارزش های جامعه متوجه می سازد و جامعه را به سلامت و ارزش های واقعی سوق می دهد. اما اگر زن،روش ها و منش های خود را تغییر دهد و به خودنمایی و آرایش های ظاهری بپردازد، ارزش هایی چون حجاب و حیا و وقار را خدشه دار می کند و خود و اجتماع را به تباهی و فساد و بالاخره به ضدارزش ها می کشاند.

زمانی این سؤال مطرح بود که بر اساس روایات، در آخرالزمان زنان پوشیده ولی برهنه اند. این پارادوکس را چگونه می شود حل کرد. امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید:

یَظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمانِ وَ هُوَ شَرُّ الاَْزْمَنْةِ نِسْوَةٌ کاشِفاتٌ عارِیاتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدِّین خارجاتٌ فِی الْفِتَنِ داخِلاتٌ مائِلاتٌ اِلی الشَّهَواتِ وَ مُسْرِعاتٌ و اِلَی اللَّذّاتِ مُسْتَحِلاّتُ المُحَرَّمات وَ فی جَهَنَّمَ خالِداتٌ؛

در آخرالزمان که بدترین زمان هاست، زنانی هستند که پوشیده اما برهنه اند و از خانه با خودآرایی بیرون می آیند. اینان از دین بیرون رفته اند و در فتنه ها وارد شده و به شهوات تمایل پیدا کرده اند و به کوی لذات نفسانی در شتابند و حرام ها را حلال می دانند و در دوزخ به عذاب ابدی گرفتارند.

بنابراین، امروزه پاسخ این سؤال پاسخ روشن شده است که بعضی زنان پوشش دارند ولی بدحجاب یا بی حجابند، پوشش دارند ولی عریان و برهنه اند. چنین مسائلی آدمی را از ارزش ها دور می سازد و در فتنه ها وارد می نماید و از همه بالاتر

گاهی از دین خارج می کند

منبع:http://www.hawzah.net

امیرحسین مدنی بازدید : 430 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

علمای شیعه در مورد رجعت اتفاق نظر دارند؟

رجعت

بی‌تردید شیعه به رجعت اعتقاد دارد؛ زیرا همه دانشمندان بزرگ این مکتب، اعتقاد به رجعت را از ویژگی‌های پیروان امامان معصوم بر شمرده‌اند، تا بدانجا که پیروی از مذهب تشیع و اعتقاد به رجعت متلازم یکدیگر بوده و برخی از یاران و پرورش‌یافتگان مکتب اهل بیت با همین صفت معرفی شده و خرده‌گیران بر شیعه نیز همین اعتقاد را وسیله نکوهش و مخالفت خویش قرار داده‌اند. علامه مجلسی بیش از پنجاه تن از عالمان شیعه را نام می‌برد که اصل رجعت را پذیرفته و روایات مربوط به آن را در کتب خویش آورده‌اند. هم او می‌نویسد: «اعتقاد به رجعت در تمام دوره‌ها مورد اجماع فرقه شیعه بوده و چون خورشید بر تارک آسمان می‌درخشد و کسی را یاری انکار آن نیست».(1)

شیخ صدوق در کتاب اعتقادات می‌گوید: «عقیده ما درباره رجعت این است که این رویداد، قطعاً‌ به وقوع می‌پیوندد».(2)

شیخ مفید عقیده به رجعت را از ویژگی‌های پیروان خاندان رسالت می‌داند.(3) سید مرتضی معتقد به اجماع شیعه درباره رجعت است و می‌گوید‌: «پیروان این مذهب در این باره کمترین اختلافی ندارند».(4) شیخ حر عاملی می‌نویسد: «فزونی نویسندگانی که روایات مربوط به رجعت را در کتب مستقل یا غیرمستقل گرد آورده‌اند و تعداد آنها از هفتاد کتاب تجاوز می‌کند، دلیل بر قطعی‌ بودن اعتقاد به رجعت از دیدگاه شیعه است.(5)

شیخ طوسی در تفسیر تبیان(6) و امین‌الدین طبرسی در مجمع‌البیان(7) و دیگر مفسران بزرگ شیعه درباره رجعت سخن گفته‌اند و بنا به نوشته صاحب کتاب «الایقاظ من الهجعة» صحت رجعت از نظر شیعیان امری مسلم، قطعی و انکارناپذیر بوده و بیشتر دانشمندان یا همه آنان این واقعیت را پذیرفته‌اند.(8)

بنابراین می‌توان گفت که اصل رجعت از دیدگاه عالمان بزرگ شیعه، امری مسلم و قطعی بوده و با توجه به روایات بسیاری که از پیشوایان معصوم رسیده است، تردیدی در تحقق رجعت باقی نمی‌ماند

شیخ صدوق در کتاب «صفات‌الشیعه»، اعتقاد به رجعت را از مشخصات پیروان این مکتب برشمرده و حدیثی را از امام ششم، حضرت صادق در این رابطه نقل می‌نماید.(9)

بنابراین می‌توان گفت که اصل رجعت از دیدگاه عالمان بزرگ شیعه، امری مسلم و قطعی بوده و با توجه به روایات بسیاری که از پیشوایان معصوم رسیده است، تردیدی در تحقق رجعت باقی نمی‌ماند. علامه مجلسی می‌نویسد: «کسی که حقانیت ائمه اطهار، را باور کرده است، چگونه می‌تواند درباره مسأله متواتری که از آنان نقل شده و نزدیک به دویست روایت صریح در این زمینه رسیده و بیش از چهل تن از ثقات و عالمان شیعه آنها را در کتب خود آورده‌اند، شک داشته و این عقیده را با دیده تردید بنگرد؟… راستی اگر مسأله‌ای از این قبیل را نتوان از متواترات دانست، پس در کدامین موضوع می‌توان ادعای تواتر کرد؟»(10)

شیخ حر عاملی روایات رجعت را فزون از شمار دانسته و قائل به تواتر معنوی اخبار وارده است.(11)

ناگفته نماند که این سخن بدین معنی نیست که از دیدگاه عقاید شیعی، اصل رجعت در شمار اصول دین بوده و هم پایه اعتقاد به توحید، نبوت و معاد است، بلکه بسان بسیاری از ضروریات دینی یا رویدادهای تاریخی انکارناپذیر، از مسلمات قطعی محسوب می‌گردد.


پی‌نوشت‌ها:

1. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج53، صص122ـ144.

2. اعتقادات صدوق، به نقل از: بحارالانوار، ج53، ص128.

3. همان، ص136.

4. همان، ص139.

5. الایقاظ من الهجعة فی‌البرهان علی الرجعة، شیخ حر عاملی، باب دوم.

6. تبیان، شیخ طوسی، ‌ج8، ص120.

7. مجمع‌البیان، طبرسی، ج4، ص235.

8. الایقاظ من الهجعة فی البرهان علی الرجعة، شیخ حر عاملی، باب دوم، دلیل پنجم.

9. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج53، ص121.

10. همان، ‌صص122ـ144.

11. الایقاظ من الهجعة فی‌البرهان علی الرجعة، باب دوم، دلیل سوم.




منبع: پرتال جامع مهدویت

امیرحسین مدنی بازدید : 454 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

چه کسانی از قبر برانگیخته می شوند؟

رجعت
چه کسانی در هنگام قیام امام زمان(عج) از قبر خود برانگیخته می‌شوند؟

کسانی که در دوران حکومت امام زمان(عج) به دنیا باز خواهند گشت، یا به اصطلاح رجعت خواهند نمود، به دو صورت معرفی شده‌اند:

1. در روایات آمده است افرادی که در زمان ظهور زنده خواهند شد، صفات خاصی دارند.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «رجعت عمومی نیست، و تنها کسانی برمی‌گردند که ایمان خالص دارند یا مشرک محض هستند».(1)

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت سلمان فرمود: «ای سلمان تو و امثال تو و هر کسی که ولایت ائمه(علیهم السلام) را با شناختی حقیقی بپذیرد، آن دوران را درک می‌کند». و در ادامه فرمودند: «هر کسی از ما اهل‌بیت باشد (ما را بشناسد، به ما اقتدا کند، ولایت ما را بپذیرد و از دشمنان ما بی‌زاری جوید) و در راه ما به او ستم رسد، آن دوران را درک می‌کند. ابلیس و حامیان او نیز بر می‌گردند».(2)

با توجه به چنین روایاتی، دو گروه از قبرهای خود برانگیخته خواهند شد: یکی مۆمنان واقعی و دیگری مشرکان خالص که غرق در شرک بوده‌اند.

هم‌چنین دعاهایی نقل شده که اگر کسی آنها را بخواند، دوران ظهور را درک می‌کند که به برخی اشاره می‌شود:

امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: «کسی که همه سوره‌های مسبحات (سوره‌های آغاز شده با «سَبَّح» یا «یُسَبِّح») را قبل از خواب بخواند، نمی‌میرد تا امام زمان(عج) را درک کند و اگر بمیرد در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله)خواهد بود.»(3)

کسی که بعد از هر نماز واجب این دعا را بخواند، امام زمان(عج) را در خواب یا بیداری می‌بیند.

کیفیت زنده شدن مردگان بر ما معلوم نیست و تبیین امور غیرعادی برای ما امکان ندارد. اما امام صادق (علیه السلام) در روایتی می‌فرمایند: «وقتی زمان ظهور نزدیک شود، در ماه جمادی دوم و ده روز از ماه رجب، بارانی می‌بارد که مردم نظیر آن را ندیده‌اند و خداوند به سبب آن باران، گوشت و بدن مۆمنان را می‌پروراند و انگار می‌بینم که خاک‌های موی سرشان را پاک می‌کند»

«بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان اینما کان و حیثما کان من مشارق الارض و مغاربها، سهلها و جبلها، عنی و عن والدی و عن ولدی و اخوانی التحیة و السلام، عدد خلق الله، و زنة عرش الله، و ما أحصاه کتابه و احاط علمه اللهم انی اجدد له فی صبیحة هذا الیوم و ما عشت فیه من ایام حیاتی عهداً و عقداً و بیعة له فی عنقی لا أحول عنها و لا أزول، اللهم اجعلنی من انصاره و نصاره الذابین عنه، و الممتثلین لاوامره و نواهیه فی ایامه، و الستشهدین بین یدیه، اللهم فان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتماً مقتضیاً فأخرجنی من قبری مۆتزراً کفنی، شاهراً سیفی، مجرداً قناتی، ملبّیاً دعوة الداعی فی الحاضر و البادی. اللهم أرنی الطلعة الرشیدة، و الغرة الحمیده، و اکحل بصری بنظرة منّی إلیه، و عجّل فرجه، و سهِّل مخرجه، اللهم اشدد أزره، و قوّ ظهره، و طوّل عمره، اللهم اعمر له بلادک، و أحی به عبادک، فانک قلت و قولک الحق (ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس) فأظهر اللهم لنا ولیک، و ابن بنت نبیک، المسمی باسم رسولک، صلواتک علیه و آله، حتی لا یظفر بشئ من الباطل الا مزقه، و یحق الله الحق بکلماته و یحققه، اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بظهوره، إنهم یرونه بعیداً و نراه قریباً، و صلی الله علی محمد و آله».(4)

2. در برخی روایات نام افرادی بیان شده که در دوران حکومت امام زنده می‌شوند.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «همراه امام قائم(عج) از پشت کوفه 27 نفر زنده می‌شوند که یار امام و حاکم باشند. پانزده نفر از آنها از اصحاب موسی(علیه السلام) هستند، چنان‌که حق تعالی در قرآن فرموده: و من قوم موسی امة یهدون بالحق و به یعدلون؛ "و هفت نفر دیگرند اصحاب کهف، یوشع بن نون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر".» (5)

البته به نام پیامبر، امیرالمۆمنین و امام حسین(علیهما السلام) نیز تصریح شده است.(6)

دو گروه از قبرهای خود برانگیخته خواهند شد: یکی مۆمنان واقعی و دیگری مشرکان خالص که غرق در شرک بوده‌اند

چگونه برانگیخته می‌شوند؟

کیفیت زنده شدن مردگان بر ما معلوم نیست و تبیین امور غیرعادی برای ما امکان ندارد. اما امام صادق (علیه السلام) در روایتی می‌فرمایند: «وقتی زمان ظهور نزدیک شود، در ماه جمادی دوم و ده روز از ماه رجب، بارانی می‌بارد که مردم نظیر آن را ندیده‌اند و خداوند به سبب آن باران، گوشت و بدن مۆمنان را می‌پروراند و انگار می‌بینم که خاک‌های موی سرشان را پاک می‌کند». (7)

البته اصل زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی به تصریح قرآن انجام شده و چیز محال و غیرممکنی نیست، اما کیفیت آن برای ما مجهول است.


سرانجام آنان چیست؟

مانند همه انسان‌ها زندگی می‌کنند و بعضی که قبلاً شهید شده بودند، به مرگ طبیعی و بعضی دیگر که به مرگ طبیعی مرده بودند، شهید از دنیا می‌روند.(8)


پی‌نوشت‌ها:

1.بحارالانوار، ج53، ص39، ح1.

2.همان، ص143، ح162.

3.الکافی، ج2، ص620.

4.بحارالانوار ، ج83، ص61.

5.همان، ص90، ح95.

6.همان، ص39، ح1و2.

7.همان، ص90، ح94.

8.همان، ج53، ص4، ح5.

بخش مهدویت تبیان



منبع: پورتال جامع مهدویت

امیرحسین مدنی بازدید : 693 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

اهل سنت و اعتقاد به رجعت

رجعت

اعتقاد به رجعت یکى از عقاید مسلم و تردید ناپذیر شیعه است، که همزمان با ظهور مهدى آل محمد (عج) برخى از امامان معصوم (علیهم السلام) همانند امیر مومنان (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و برخى از مومنان حقیقى و پیروان اهل بیت به اذن پروردگار زنده خواهند شد و بار دیگر به دنیا باز مى‌گردند. بازگشت این عده نه تنها غیر ممکن نیست بلکه از نظر قرآن کریم این پدیده امرى مسلم است که آیات متعددى از آن سخن گفته است.


اما با مراجعه به منابع اهل سنت پی می بریم و که بزرگان آنان نیز به رجعت معتقد بودند اینک به نمونه های از آنان اشاره می کنیم:

1- عمر بن خطاب و اعتقاد به رجعت

خلیفه ی دوم ، اولین کسی بود که رجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله را ادعا نمود و بر آن اصرار ورزید. او بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گفت : حضرت به ملاقات خداوند رفته و به زودی برمی گردد و دست پای منافقینی را که معتقد به مرگ آن حضرت شده باشند، قطع می کند.

«عن أبی هریره لما توفی رسول الله صلی الله علیه و آله، قام عمر بن الخطاب فقال: ان رجالا من المنافقین یزعمون أن رسول الله صلی الله علیه و آله توفی، و الله ما مات و لکنه ذهب الی ربه کما ذهب موسی بن عمران فقد غاب عن قومه أربعین لیله ثم رجع الیهم بعد أن قیل قد مات، و الله لیرجعن رسول الله صلی الله و علیه و آله کما رجع موسی فلیقطعن أیدی رجال و أرجلهم زعموا أن رسول الله صلی الله و علیه و آله مات؛ (1) ابن هشام از ابوهریره نقل می کند. هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله رحلت فرمود ، عمر بن خطاب برخاست و فریاد زد: عده ای از منافقین خیال می کنند. پیامبر صلی الله و علیه و آله از دنیا رفته است. به خدا قسم او از دنیا نرفته است بلکه به سوی پروردگارش رفته است. همانند موسی بن عمران می باشد که چهل شبانه روز از میان قومش غایب شده، سپس به سوی آنان برگشت در حالی که گفته می شد از دنیا رفته است. به خدا قسم! پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله برمی گردد همان گونه که موسی برگشت و دست و پای مردانی که خیال می کنند پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله از دنیا رفته و بر نمی گردد را قطع خواهد نمود. »

شیخ حجازی استاد دانشگاه الازهر در ذیل آیه مبارکه ( و اذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دآبه من الارض ) می نویسد: به نظر می رسد این « جنبنده » که زنده می شود، یک انسان عادی و عالم و به کتاب الله، سنت رسول خدا صلی الله و علیه و آله و احکام شریعت می باشد که با مردم سخن می گوید. در هنگامی خارج می شود که علما و علم و از میان مسلمانان رخت و بربسته و احکام قرآن از بین رفته باشد و عالم را فساد گرفته باشد

2- قرطبی و اعتقاد به رجعت

او در رد ابن دحیه می گوید: «و فیما ذکر ابن دحیه نظر، و ذلک أن فضائل النبی و خصائصه لم تزل تتوالی و تتابع الی حین مماته، فیکون هذا مما فضله تعالی و أکرمه به، و لیس احیاۆهما ممتنعا و عقلا و شرعا، فقد ورد فی الکتاب العزیز احیاء قتیل بنی اسرائیل و اخباره بقاتله، و کان عیسی یحیی الموتی و کذلک نبینا أحیی الله علی یدیه جماعه من الموتی، و اذا ثبت هذا فما یمتنع من ایمانهما بعد احیائهما زیاده فی کرامته و فضیلته …و قد ظفرت باستدلال أوضح منه، و هو ما ورد ان أصحاب الکهف یبعثون آخر الزمان و ورد عن ابن عباس مرفوعا أصحاب الکهف أعونوا المهدی، و لا بدع فی أن یکون الله تعالی کتب لأبویه عمرا، ثم قبضهما قبل استیفائه، ثم أعادهما لاستیفاء تلک اللحظه و الباقیه و آمنا و فیها … » ؛ (2) «آنچه که ابن دحیه گفته ( حدیث را موضوع دانسته ) اشکال دارد؛ زیرا فضایل و ویژگی های رسول خدا صلی الله و علیه و آله متتابع و پپایی تا هنگام مرگش ادامه دارد.(3)

رجعت

پس زنده شدن والدین آن حضرت از فضایل و کرامت آن حضرت به شمار می رود که خداوند برایش عنایت فرموده است. و زنده شدن و ایمان آوردن آن ها هیچ امتناع عقلی و شرعی ندارد؛ زیرا در قرآن زنده شدن مقتول بنی اسرائیل و خبر دادن از قاتلش وارد شده است. و حضرت عیسی علیه السلام مردگان را زنده می کرد. همان گونه که خداوند با دست های پیامبر ما صلی الله و علیه و آله جمعیتی از مردگان را زنده می کرد، همان گونه که خداوند با دست های پیامبر ما صلی الله و علیه و آله جمعیتی از مردگان را زنده می کرد. وقتی که این مطالب ثابت شد، پس هیچ امتناعی از ایمان آن ها بعد از زنده شدنشان به جهت کرامت و فضیلت پیامبر صلی الله و علیه و آله وجود ندارد. به تحقیق به استدلال واضح تر از آن برخوردم. روایت شده است که اصحاب کهف در آخر الزمان، برانگیخته می شوند. از ابن عباس رضی الله عنه مرفوعاً (4) روایت شده است که اصحاب کهف، از یاران حضرت مهدی علیه السلام خواهند بود. پدیده ی بی سابقه ای نیست که خداوند، برای والدین آن حضرت عمری را مقرر کرده باشد که پیش از اتمام آن، آنها را قبض روح نموده و سپس برگردانده تا این که مقدار باقی مانده ی از عمرشان را استفاده کنند و ایمان بیاورند و دوباره از دنیا بروند.»

خلیفه ی دوم ، اولین کسی بود که رجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله را ادعا نمود و بر آن اصرار ورزید. او بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گفت : حضرت به ملاقات خداوند رفته و به زودی برمی گردد و دست پای منافقینی را که معتقد به مرگ آن حضرت شده باشند، قطع می کند

3- ابن کثیر و اعتقاد به رجعت

ابن کثیر، در مقام داوری بین ابن دحیه و قرطبی می‌گوید: «هذا کله متوقف علی صحه الحدیث، فاذا صح فلا مانع منه»؛ (5) «این زنده شدن متوقف بر صحت حدیث است، اگر حدیث صحیح باشد مانعی از زنده شدن نیست.»

بنابراین، رجعت متوقف بر صحت ادله است که اگر ادله ای صحیح بر آن دلالت کند هیچ مانع عقلی و شرعی وجود ندارد. و ده ها دلیل از آیات و روایات بر آن دلالت می کند.

4- استاد ازهر و اعتقاد و به رجعت

شیخ حجازی استاد دانشگاه الازهر در ذیل آیه مبارکه (و اذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دآبه من الارض) (6) می نویسد: به نظر می رسد این «جنبنده» که زنده می شود، یک انسان عادی و عالم و به کتاب الله، سنت رسول خدا صلی الله و علیه و آله و احکام شریعت می باشد که با مردم سخن می گوید. در هنگامی خارج می شود که علما و علم و از میان مسلمانان رخت بربسته و احکام قرآن از بین رفته باشد و عالم را فساد گرفته باشد.

دلیل این که این «جنبده» انسان عادی است حدیث نبوی می باشد و که « او از محترم ترین مساجد – مسجد الحرام – خارج می شود در دستش عصای موسی و انگشتر سلیمان است که مۆمن و کافر را با آن علامت گذاری می کند(7) و هر کدام را با اسم خطاب می کند و که ای فلانی! تو اهل بهشتی و ای فلانی! تو اهل جهنم هستی.(8)


پی نوشت :

1- سیره ابن هشام ، ج 3 ، ص 305 – الملل النحل ، ج 6 ، ص 364 – رساله عقائدیه ص 211 – الهجوم علی بیت فاطمه علیها السلام ، ص 63,

2- سبل الهدی فی سیره خیر العباد ، ج 2 ، ص 124,

3- البته به نظر شیعه فضایل و ویژگی های معنوی و روحی ، حتی جسمی رسول اکرم و اهل بیت علیهم السلام بعد از مرگ هم ادامه دارد .

4- حدیث مرفوع در اصطلاح اهل سنت عبارت است از حدیثی که از رسول خدا صلی الله و علیه و آله نقل شود و قول خود صحابه نباشد .

5- تفسیر القرآن العظیم ، ج 2 ، ص 394,

6- سوره نمل ، آیه 82,

7- روح المعانی ، جزوه 20 ، ص 19 ؛ کنز العمال ، ج 14 ، ص 623,

8- غرائب القرآن و رغائب الفرقان ، ج 5 ، ص 321 – الوسیط ، ج 3 ، ص 385,




منبع:

کتاب غیبت کبری

امیرحسین مدنی بازدید : 1014 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

نقش تربیتی رجعت در پویایی شیعه

رجعت



یکی از مباحثی که در حوزه مهدویت پیرامون آن سخن گفته شده، مسأله «رجعت» است. بدین معنی که برخی از آیات قرآن شریف و روایات منقول از خاندان رسالت، از بازگشت گروهی از انسان‌ها به دنیا پیش از برپائی رستاخیز گزارش می‌دهند، و پیروان آئین تشیع نیز در پذیرش آن کمترین تردید به خود راه نداده، یقین به وقوع چنین رویدادی دارند که در کتب عقاید و کلام از این عقیده سخن به میان آمده و به دلیل صحّت آن پرداخته شده است.



1. مفهوم رجعت

واژه رجعت، در کتاب‌های لغت به «بازگشت» معنا شده؛ یعنی برگشتن چیزی به جایی که پیش‌تر در آن جا بوده است.

فیومی می‌گوید: «رجعت به معنای بازگشت است و فلانی ایمان به رجعت دارد، یعنی به بازگشت به دنیا ایمان دارد، و به بازگشت بعد از طلاق هم گفته می‌شود.»(1) گفتنی است که در بحث بازگشت مردگان، افزون بر کلمه رجعت از کلماتی مانند «کَرّه» نیز استفاده شده که آیات قرآن هم شاهد این مطلب است.

معنای اصطلاحی رجعت، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان، مؤمنان محض و کافران محض پس از ظهور حضرت مهدی (عج)است تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد گردند و کافران، از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند.

شیخ مفید (ره) می‌نویسد: «خداوند گروهی از مردگان را به همان صورت‌هایی که در گذشته بودند، به دنیا برمی‌گرداند. پس گروهی را عزیز و دسته دیگری را ذلیل می‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده و مظلومان را بر ظالمان و ستمگران پیروزی می‌بخشد. این واقعه، هنگام ظهور مهدی آل محمد خواهد بود.»(2)

معنای اصطلاحی رجعت، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان، مؤمنان محض و کافران محض پس از ظهور حضرت مهدی (عج)است تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد گردند و کافران، از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند

2. جایگاه رجعت در اعتقاد شیعه

روایات زیادی که از اهل بیت علیهم السلام درباره رجعت به دست ما رسیده، نشان می‌دهد که رجعت در مجموع معتقدات شیعه، از جایگاه بسیار والایی برخوردار است تا جایی که برخی از این احادیث، منکر رجعت را خارج از دایره تشیع می‌دانند. امام صادق علیه السلام فرمود: از ما نیست کسی که ایمان به بازگشت ما ندارد. (3)

در روایت دیگری، یکی از شرایط ایمان، اعتقاد به رجعت دانسته شده و چنین آمده است: «هر کسی به هفت چیز ایمان داشته باشد مؤمن است... یکی از آنها اعتقاد به رجعت است.»(4)


3. آثار تربیتی رجعت

رجعت، یک واقعه حکیمانه و هدفمند است و هدف آن، هماهنگ با عقل و ایمان و در راستای تحقق اراده پروردگار عالم و خواست مؤمن می‌باشد. گرچه باید متذکر این مطلب شد که اساساً واقعیت و حکمت بسیاری از مطالب، هنوز بر ما پوشیده و مجهول است؛ اما این، بدان معنا نیست که غرضی نداشته و یا اصولاً آن اعتقاد صحیح نیست، بلکه علت و حکمتش بر ما مخفی است.

برخی از آثار تربیتی رجعت، با بهره‌گیری از آیات و روایات این موضوع، عبارتند از:

3-1. امید بخشی

طبق قرآن کریم، خدای متعال به آنان که به ایمان خالص دست یافته‌اند، وعده حاکمیت بر جهان را داده است و بخشی از مؤمنان واقعی کسانی‌اند که از دنیا رفته‌اند، و وعده خدا درباره آنان بدون بازگشت آنها به دنیا عملی نمی‌باشد. بنابراین هدف عالی رجعت، وفای پروردگار عالم به عهد حاکمیت جهانی مؤمنان است: «وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ... ؛(6) خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند وعده داده است که آنان را به طور قطع، حاکم روی زمین قرار دهد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها حاکمیت داد و دینی را که برای آنها پسندیده است پا برجا  و مستقر خواهد کرد و ترس آنها را به امنیت مبدل می‌سازد. به گونه‌ای که تنها مرا بپرستند و چیزی را شریک من قرار ندهند و کسانی که پس از آن کافر شوند. آنها فاسقانند.»

روایات زیادی که از اهل بیت علیهم السلام درباره رجعت به دست ما رسیده، نشان می‌دهد که رجعت در مجموع معتقدات شیعه، از جایگاه بسیار والایی برخوردار است تا جایی که برخی از این احادیث، منکر رجعت را خارج از دایره تشیع می‌دانند. امام صادق علیه السلام فرمود: از ما نیست کسی که ایمان به بازگشت ما ندارد

بنابراین اعتقاد به رجعت این امید را در دل انسان زنده نگه می‌دارد که اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خداوند او را برای نصرت دین خودش و ملاقات آن حضرت بر می‌گرداند و هیچ گاه ناامید نمی‌شود. چه این که عکس آن هم صادق است؛ یعنی اعتقاد به ظهور آن حضرت انسان را مطمئن می‌کند که روزی شاهد انتقام مظلوم از ظالم خواهد بود.

3-2. ایجاد روحیه استقامت

یکی از اهدافی که برای رجعت ذکر شده است، ایجاد روحیه استقامت و ایستادگی برای مؤمنان در برابر حوادث و ناملایمات است؛ زیرا انسانی که آینده را روشن ببیند به راحتی می‌تواند مشکلات زودگذر را تحمّل کرده و استقامت کند. لذا ائمه اطهار علیهم السلام مؤمنان را به صبر و بردباری دعوت نموده، با وعده رجعت و زندگی در سایه دولت کریمه اهل‌بیت علیهم السلام آنان را امیدوار می‌کردند.

حسن بن شاذان واسطی می‌گوید: از آزار و اذیت اهل واسط و دشمنی آنان به تنگ آمده، خدمت امام رضا علیه السلام طی نامه‌ای شکایت کردم. حضرت با خط مبارکش نوشت: «همانا خداوند متعال از موالیان و دوستان ما پیمان گرفته است که در دولت باطل، صبر و بردابری پیشه کنند؛ پس به حکم پروردگارت صبر کن. وقتی که سید و آقای خلق قیام کند و مؤمنان و مخالفان برگردند آنها خواهند گفت: «وای بر ما که از قبرهایمان برانگیخته شویم. این وعده الهی و صدق گفتار پیامبران است(7)».(8)

امام حسین
امام حسین علیه السلام نیز در شب عاشورا اصحابش را با رجعت تسلّی و دلداری داد و به صبر و بردباری امر نموده و فرمودند: «شما را به بهشت بشارت باد. به خدا قسم که بعد از آن چه بر ما سپری می‌شود تا زمانی که خداوند بخواهد مکث خواهم کرد. بعد از آن، خداوند ما و شما را در آن هنگام که «قائم» ما ظاهر شود بیرون خواهد آورد و از ظالمین انتقام خواهد گرفت. ما و شما آنان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نکال مشاهده خواهیم کرد.»(9) همچنین در دعاها و زیارت نامه‌های ائمه اطهار علیهم السلام، این مطلب بسیار مشهود است و سفارش به خواندن آنها نظیر دعای عهد،(10) ما را به این هدف راهنمایی می‌کند.

3-3. شوق درک امام زمان (عج)

اعتقاد به رجعت، می‌تواند نوعی تشویق برای مسلمین باشد تا خود را مجهز به نیروی ایمان کرده و رنگی از سیره ائمه علیهم السلام به خود گیرند و در نتیجه به منتهای امیدشان، یعنی بودن در رکاب امام زمان برسند. بنابراین جامعه‌ای که این عقیده بر آن حکم فرماست، به طور طبیعی رو به کمال سیر می‌کند و خود به خود و بدون هیچ نیروی ظاهری، پایبند به اسلام و دستورات سعادت بخش آن خواهد گشت و بالاخره جامعه‌ای خواهد شد که سرشار از صمیمیت و مهربانی و هم دلی است.

3-4. تعالی انگیزه و هدف

اساس شخصیت انسان، به انگیزه‌های درونی او وابسته است. عمل بدون انگیزه متعالی، کالبدی بی روح است، که پیوندی با دل و جان عامل آن، نداشته و ثمر بخش نمی‌باشد.

اعتقاد به رجعت، می‌تواند نوعی تشویق برای مسلمین باشد تا خود را مجهز به نیروی ایمان کرده و رنگی از سیره ائمه علیهم السلام به خود گیرند و در نتیجه به منتهای امیدشان، یعنی بودن در رکاب امام زمان برسند

هر قدر انگیزه قوی‌تر و مقدس تر باشد، عمل و رفتار متعالی و مفیدتری، بروز می‌یابد. در مقوله رجعت آنچه موجب تقویت انگیزه فرد می‌شود، شناخت و معرفت است. معرفت نسبت به ائمه طاهرین، خاصه وجود امام زمان (عج) ، شناخت مقام و منزلت آنها و شدت نیاز به وجود مقدس ائمه و واسطه فیض بودن آنها، لذت و شیرینی همراهی با آنان؛ همه این آگاهی‌ها، انگیزة شخص معقتد به رجعت، را تعالی می‌بخشد.

پس از بصیرت و آگاهی و تعالی انگیزه، انسان معتقد به رجعت به منظور رسیدن به هدف متعالی زمینه سازی می‌کند تا بتواند در دولت ائمه‌اطهار در صف یاران آنها قرار گیرد و لذا هر چه با فکر و اندیشه و برنامه‌ریزی در توان دارد برای رسیدن به آن هدف، تلاش و کوشش می‌کند.

3-5. آمادگی برای شهادت

خدای متعال، درباره وفای به عهد مؤمنان با خود، چنین می‌فرماید:

«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا ... ؛(11) برخی از مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند، کاملاً وفا کردند. پس برخی بر آن عهد، ایستادگی کردند و برخی به انتظار (شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.» این آیه چنان مفهوم وسیعی دارد، که تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و زمان شامل می‌شود؛ چه آنها که جامة شهادت را بر تن پوشیدند و چه آنهایی که بدون هیچ تزلزلی بر سر عهد خود ایستادند و آماده جهاد و شهادت هستند.

3-6. کسب کمال

عده‌ای فلسفه و هدف رجعت مردگان به دنیا را کسب کمال می‌دانند. نظر آنها این است که کسانی که به خاطر موانعی نتوانستند به کمال لایق خود دست یابند، باز می‌گردند تا به کمال برسند. آیت‌الله شاه آبادی (ره) می‌نویسد: «اما مؤمن ضعیف، خود توان بازگشت ندارد و نیازمند تصرف ولی مقتدر است. پس او را باز می‌گرداند تا با سعادت به کمال رساند» .(12) .


پاورقی:

1-      المصباح المنیر. الرجعة بمعنی الرجوع و فلان یؤمن بالرجعة ای بالعود الی الدنیا.

[2] . اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج4، ص77.

[3] . من لا یحضر الفقیه، ج3، ص458.

[4] . وسائل الشیعه، ج20، ص24.

[5] . تهذیب التهذیب، ج7، ص382.

[6] . سوره نور/55.

[7] . بحارالانوار،ج53، ص89.

[8] . سوره یس/51.

[9] . از فرات تا فرات، ج1، ص106، به نقل از کفایة المهدی، ج19، ص105.

[10] . مفاتیح الجنان، دعای عهد.

[11] . سوره احزاب/23.

[12] . رشحات البحار، باب رجعت.



منبع: مجله امان شماره 32 - محمد رضا ضیغمیان

امیرحسین مدنی بازدید : 449 یکشنبه 04 فروردین 1392 نظرات (0)

رجعت؛ رستاخیز کوچک

رجعت

شاید برخی افراد با اصطلاح «رجعت» آشنایی چندانی نداشته باشند؛ از این رو، برای آشنایی بیشتر با بحث رجعت و میزان اهمیت آن، مطلب را با روایتی از امام صادق علیه السلام آغاز می‌کنیم و سپس به بحث درباره آن می‌پردازیم.


امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «اَلْرَجْعَةُ حَقٌ وَ مَنْ لَمْ یُۆمِن بِها لَیْسَ مِنّا؛(1) رجعت حق است و هركس به آن ایمان نداشته باشد از ما اهل‌بیت نیست.» از این روایت می‌توان چند مطلب برداشت کرد:

1. رجعت، حق است؛ یعنی امری است كه باطل در آن راه ندارد و تحقق آن نیز حتمی است.

2. هر کس معتقد به رجعت نباشد، از دایره  مكتب اهل‌بیت علیهم السلام بیرون خواهد بود.

3. اعتقاد به رجعت باید در حد ایمان به آن باشد، یعنی علاوه بر بیان زبانی، باید به آن معرفت قلبی نیز داشته باشیم.

4. وقتی عدم اعتقاد به رجعت با عدم همراهی با مكتب اهل‌بیت علیهم السلام برابر می‌شود‌ (لیس منّا)، روشن است كه مسأله رجعت به عنوان ضروریات مذهب قلمداد شده است.


مفهوم رجعت

رجعت در لغت به معنای بازگشتن و بازگردانیدن می‌باشد؛ اما در اصطلاح دینی و عقیدتی ما، جامع‌ترین تعریف ـ كه از متن روایات برخاسته ـ این است: بازگشت اهل‌بیت علیهم السلام و مۆمنین خالص و كفار خالص به این دنیا در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. علت برگشت نیز این طور بیان شده است که اهل‌بیت علیهم السلام و مۆمنین بتوانند در راستای تحقق كلمه توحید و عدل جهانی، حضرت را یاری کنند و از كفار خالص نیز انتقام گرفته شود، كه در واقع، این انتقام، بخشی از عذاب آنان است كه در این دنیا آن را می‌چشند.

همچنین «حماد» نقل کرده است که امام صادق علیه السلام از من پرسید: «مردم درباره آیه شریفه )یَومَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً..( چه می‌گویند؟» گفتم: «می‌گویند این آیه شریفه درباره قیامت است.» حضرت فرمودند: «چنین نیست كه می‌گویند؛ بلكه این آیه درباره رجعت است.» سپس فرمودند: «آیا خداوند در قیامت برخی را محشور می‌كند و دیگران را وا می‌گذارد؟»

امكان وقوع رجعت و شواهد قرآنی آن

پس از آشنایی با این مفهوم، اولین سۆالی كه به ذهن می‌رسد این است كه آیا برگشت مجدد روح به بدن مادی امكان پذیر است؟ به عبارت دیگر، آیا این مسأله در گذشته تحقق یافته است یا خیر؟

با رجوع به آیات قرآنی به خوبی درخواهیم یافت كه برگشت روح به بدن مادی سابقاً تحقق یافته است؛ پس وقوع آن محال نیست و خداوند برانجام آن قدرت دارد:

الف) (اَلَم تَرَ اِلی الَّذینَ خَرجُوا مِن دیارِهم وَ هُم اُلُوفٌ حَذَرَالْمَوتِ فقالَ لَهُمْ مُوتوا ثمَّ اَحْیاهُم)(2)؛ « آیا ندیدى جمعیتى را که از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! سپس آنها را زنده کرددر تفسیر این آیه آمده است كه هفتاد هزار نفر، از ترس طاعون، خانه و دیار خود را ترك كردند و مرگ آنان را فرا گرفت. پس از مدّتی طولانی، یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل، آثار ویرانی و مرگ آنان را دید؛ لذا از خداوند خواست كه آنان را زنده كند و خداوند نیز آنان را زنده كرد.»(3)

رجعت

ب) (یَومَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً مِمَّنْ یُكَذَّبُ بِآیاتِنا فَهُم یُوزَعُون((4) ؛ «[ای رسول خدا! روزی را به یاد امت بیانداز كه] از هر قومی یك دسته را كه تكذیب آیات ما می‌كنند برمی‌انگیزیم و آنها مورد بازخواست قرار می‌گیرند.» اگرچه در این آیه، واژة حشر به كار رفته است اما دلالت بر قیامت نمی‌کند، چرا که اگر قرار بود این برانگیختن، به معنای قیامت باشد، لازم می‌شد كه به حشر گروه و دسته‌ای از قوم اشاره نشود؛ زیرا در آیه 47 سوره كهف، خداوند می‌فرماید: (وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا) ؛ «در روز قیامت، همه را در صف محشر از قبرها بر می‌انگیزیم و یكی را فرونگذاریم.» همان طور كه روشن است در روز قیامت، همه برانگیخته می‌شوند نه دسته و گروهی.

در روایت است كه ابوبصیر خدمت امام باقر علیه السلام بود و حضرت از او پرسید: «آیا اهل عراق، منكر رجعت هستند؟» ابوبصیر پاسخ داد: «بله». حضرت فرمودند: «مگر آنان، آیه (یَومَ نَحْشُرُمِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً مِمَّنْ یُكَذَّبُ بِآیاتِنا فَهُم یُوزَعُون) را نخوانده‌اند؟»(5)

و همچنین «حماد» نقل کرده است که امام صادق علیه السلام از من پرسید: «مردم درباره آیه شریفه )یَومَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً..( چه می‌گویند؟» گفتم: «می‌گویند این آیه شریفه درباره قیامت است.» حضرت فرمودند: «چنین نیست كه می‌گویند؛ بلكه این آیه درباره رجعت است.» سپس فرمودند: «آیا خداوند در قیامت برخی را محشور می‌كند و دیگران را وا می‌گذارد؟»

رجعت در لغت به معنای بازگشتن و بازگردانیدن می‌باشد؛ اما در اصطلاح دینی و عقیدتی ما، جامع‌ترین تعریف ـ كه از متن روایات برخاسته ـ این است: بازگشت اهل‌بیت علیهم السلام و مۆمنین خالص و كفار خالص به این دنیا در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. علت برگشت نیز این طور بیان شده است که اهل‌بیت علیهم السلام و مۆمنین بتوانند در راستای تحقق كلمه توحید و عدل جهانی، حضرت را یاری کنند و از كفار خالص نیز انتقام گرفته شود، كه در واقع، این انتقام، بخشی از عذاب آنان است كه در این دنیا آن را می‌چشند

روایات و مسأله رجعت

بیان روایات در اثبات رجعت و چگونگی آن، به حدی از روشنی است که هیچ شک و شبهه‌ای باقی نمی‌گذارد. اساساً در احادیث ما، رجعت، تواتر معنوی دارد؛(6) چنان که علامه مجلسی رحمه الله می‌گوید: «چگونه ممکن است کسی حقانیت ائمه را باور کند، ولی در آنچه از آن به صورت متواتر رسیده و بیش از دویست حدیث صریح در بیش از پنجاه کتاب است و آنان را چهل نفر از بزرگان و اندیشمندان نقل کرده‌اند، تردید کند؟»(7) به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام فرمودند: «چون قائم ما ظهور كند، نزد قبر هر مۆمنی مَلكی ندا می‌كند كه ای فلانی! صاحب و امام تو ظاهر شد‌، اگر می‌خواهی به او ملحق شو و اگر می‌خواهی در كرامت و نعمت حق باشی، همین جا بمان! پس بعضی بیرون آیند و بعضی در نعیم الهی می‌مانند.»(8)

در متن بسیاری از زیارت نامه‌ها نیز به مسأله رجعت تصریح شده است؛ مثلاً در زیارت وارث كه از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده، می‌گوییم: «خدا، پیامبران و ملائکه را شاهد می‌گیرم كه نسبت به شما مۆمن هستم و به رجعت شما یقین دارم.»(9)

و آخرین نکته آن که از مجموع روایات به دست می‌آید كه شهدای كربلا، همه پیامبران علیهم السلام ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام ، اصحاب پیامبران، و همچنین دشمنان اهل‌بیت و آنان‌كه در شرك محض می‌باشند، رجعت می‌كنند.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «نخستین كسی كه به دنیا باز می‌گردد، حسین بن علی علیه السلام و اصحاب با وفایش، و یزید بن معاویه و یاران نابكارش می‌باشند. پس آن حضرت با اصحاب خویش، یزیدیان را قصاص می‌كند.»(10)


پی نوشتها:

1. بحارالانوار، ج53، ص92.

2 . سوره بقره/243.

3 . نمونه این آیات بسیار است، مانند آیه 56 و 73 سوره بقره و...كه به علت طولانی شدن كلام از ذكر آنها خودداری می‌كنیم.

4 . سوره نمل/73.

5 . بحارالانوار، ج53، ص40.

6 . تواتر به این معنی است که شمار راویان یک روایت، در هر طبقه، به حدی باشد که تبانی افراد بر دروغ گفتن در مورد آن روایت، محال باشد.

7 . بحارالانوار، ج53، ص122.

8 . الغیبة، شیخ طوسی، ص459.

9 . همان، ص721.

10 . تفسیر عیاشی، ج2، ص282.




منبع: مجله امان- شماره 36

لقمان رضانژاد

تعداد صفحات : 17

درباره ما
Profile Pic
سلام امیرحسین مدنی هست با این وبلاگ در خدمت شما امیدوارم که شما از این وبلاگ استفاده نمایید لطفا نظر فراموش نشود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    تا چه قدر با گشت ارشاد موافقین؟
    بنر ما ودوستان

    آمار سایت
  • کل مطالب : 649
  • کل نظرات : 92
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 136
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 66
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 112
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 5,046
  • بازدید سال : 19,021
  • بازدید کلی : 801,110
  • کدهای اختصاصی